صفحات

ترس

 وقتی انسان با کتاب مقدس دوست می شود مطالبی جالبی را در آن می یابد. اکثراً این مسایل نه تنها جالب بلکه آموزنده نیز هستند. بطور مثال در کتاب مقدس، کلمه "نترس"، 366 بار ذکر شده است. کلمه ترس در زبان اصلی کتابمقدس دو معنی را افاده میکند:

اول احترام که مترادف محبت است. بطور مثال در کتاب مزامیر آمده است "ای ترسندگان خداوند او را حمد گویید." (مزمور 22 آیه 23). و "رضامندی خداوند از ترسنگان وی است و از آنانی که به رحمت وی امیدوار اند." (مزمور 147 آیه 11).
دوم وحشت، که منظور آن ترس از داوری و عذاب است. این کلمه متضاد محبت است. در انجیل متی میخوانیم: "اما به شما خواهم گفت از که بترسید:  از خدایی بترسید که هم قدرت دارد بکشد، و هم به دوزخ بیندازد. بلی، از او باید ترسید." (متی 10: 28)
 عیسی مسیح، ترس را در مقابل ایمان قرار میدهد. بطور مثال، وقتی ما ایمان داریم که حیات ابدی در عیسی مسیح است، از که و از چه چیزی ترس و هِراس داشته باشیم؟  اما اگر به وعده های عیسی، ایمان نداشته باشیم، مسلماً همیش در ترس و هِراس از مرگ و روز جزا بسر می بریم!
در انجیل مقدس میخوانیم وقتی عیسی مسیح، دریای طوفانی را آرام می کند، خطاب به شاگردانش میفرماید: "ای کم ایمانان، چرا ترسان هستید؟" (لوقا 22:8 تا 25). او نمی گوید که شاگردانش بطور کل ایمان ندارند. مسیح ترس را در مقابل ایمان قرار میدهد.
چرا مسیح ترس و ایمان را در مقابل هم قرار میدهد؟ حتی وقتی که به کتاب مقدس نگاه میکنیم می بینیم که ترس فرق زیادی با ایمان دارد.  در کتاب امثال سلیمان آمده است که: "ترسی که انسان داشته باشد، برایش مانند زنجیر یا دام است." البته همه میدانیم که میان زنجیر یا دام، و ایمانی که ما را در امنیت قرار میدهد فرق زیادی است.
ترس شباهت های دارند که در اینجا  روی آن مکث می نماییم:
اولین شباهت: ترس و ایمان، هر دو چیزهایی هستند که ما نمیتوانیم آنها را ببینیم. 
دومین شباهت:  ترس و ایمان هر دو تمام وجود ما را فرا می گیرند.
داود نبی می فرماید که: ترس بر قلبم چنگ انداخته و وحشت مرگ، سراسر وجودم را فراگرفته.
ترس هم تمام وجود ما را میگیرد، تمام احساسات و افکار ما را پر میسازد.  کلام خدا میگوید عادل به ایمان زندگی میکند.  یعنی ایمان، تمام فکر، وجود، و احساسات شخص را در بر میگیرد.
شخصی که ایمان دارد نمی تواند بگوید که من صرف وقتیکه به کلیسا می آیم ایمان دارم. در صورتیکه این ایمان در فکرش، در رفتارش، در رویاها، در پرستش خداوند، و در احساساتش مشاهده می شود.
 در کتاب مقدس در وصف ایمان میخوانیم که: "ایمان اطمینانی است به چیزهای که به آن امیدواریم و اعتقادی است به چیزهای که نمی بینیم." (عبرانیان 11: 1 و 2) ایمان یعنی یقین داشتن به آنچه که اعتقاد داریم، هر چند قادر به دیدنش نمی باشیم. مردان خدا در زمان قدیم، به سبب ایمانشان مورد پسند خدا واقع شدند. همچنان با ایمان به وجود خداست که می دانیم زمین و آسمان و در حقیقت همه چیز، به دستور خدا ساخته شده اند؛ و همۀ اینها از چیزهای نادیدنی بوجود آمده اند. ترس همچنان اعتقاد به وجود چیزی است که ما نمی توانیم ببنیم. پس ترس هم در حقیقت یک نوع ایمان است.
سومین شباهت: هم در ترس و هم در ایمان، موافق آنچه که در  دل ما هست به ما داده خواهد شد. تقریباً هرباری که عیسی مسیح شخصی را شفا می بخشید می فرمود: "موافق ایمانت به تو داده شود." همانطور شخصی که میخواهد غسل تعمید بگیرد، از او سوال می شود آیا ایمان داری که عیسی بخاطر گناهان تو مصلوب شد؟  آیا او را بحیث نجات دهنده و خداوند خود قبول داری؟  بنابراین تو را موافق ایمانت که اعتراف کردی بنام پدر، پسر و روح القدس تعمید میدهیم.  بالاخره موافق با ایمانش از گناهان نجات پیدا می کند. 
دانستیم که موافق ایمان ما به ما عطا میشود ولی آیا می دانستید که موافق ترس ما هم به ما داده می شود؟ ایوب بهترین شاهد این موضوع است. ایوب می گوید: "چیزی که همیشه از آن ترس داشتم، بر سرم آمد." ( ایوب فصل 25:3 ) وقتی انسان از چیزی می ترسد ممکن است همان واقعه دچار حال او شود.
در ایمان ما به چیزهای خوبی که خدا وعده داده، یقین و اطمینان داریم، اما در ترس، ما به چیزهای منفی که خدا ساخته است و ما قادر به دیدن آنها نیستیم، ایمان داریم. همانطوری که ما به خوبی و وعده های خدا، ایمان داریم چنانچه نمی بینیم. در حقیقت، ترس هم ایمان به چیزهایی است که نمی بینیم. ترس نقطۀ مقابل ایمان، و در حقیقت، ایمان به جفای خدا است یا به اصطلاح ایمان به اینکه خدا ما را ترک کند و دچار مصیبت سازد. درکتاب مقدس می خوانیم که ایوب در مشقت و سختیهای خودش، به ترس خودش ایمان دارد. در کتاب ایوب فصل 9 آیات 27 و 28 نوشته شده که ایوب به خداوند میگوید: "میخواهم غم و غصه ام را فراموش کرده، شاد باشم، اما نمیتوانم.  زیرا میترسم مرا گرفتار رنج دیگری کنی، چون میدانم که تو ای خدا مرا بی گناه نخواهی شمرد." می بینیم که ایوب به ترسهای خودش ایمان دارد. با وجود اینکه ایوب به خداوند میگوید: میخواهم شاد باشم، اما قدرت ترس آنقدر در او قوی است که به او اجازۀ فکر مثبت را نمیدهد. و در حقیقت ایمان دارد که خدا او را گرفتار رنج دیگری خواهد کرد.
 بنابراین نتیجه می گیریم که ترس جهت مقابل ایمان است.  اما ما با اطمینانِ به روح القدس و وعده های خداوند، میتوانیم بر آن پیروز شویم.
یک روز، خانم مسیحی که برای تربیت فرزندش بسیار زیاد، سعی و تلاش کرده بود، برای پخته کردن غذا، به چند تا پیاز احتیاچ پیدا کرد و به پسرش گفت: پسرم برو و از تحویلخانه چند تا  پیاز برایم بیاور.  تحویلخانه کمی تاریک بود و این طفل از تاریکی بسیار وحشت داشت.  او به مادرش گفت: مادر جان، من از تاریکی میترسم.  مادرش جواب داد:  پسرم نترس، برو، عیسی آنجاست.  وقتی پسر به تحویلخانه رفت، با دیدن تاریکی ترس تمام وجودش را در بر گرفته بود و سرش را به داخل تحویلخانه کرده و گفت:  عیسی جان، اگر آنجا هستی، چند تا پیاز برای مادرم بیاور.
این قصه سبب شد که ما خنده کنیم، اما در حقیقت همۀ ما ترسهایی در زندگی خود داریم.
وقتی ما از چیزی میترسیم، در حقیقت به آن چیز ایمان داریم و این ایمان به بدی خدا و بر علیه اوست.  اما ما با اعتماد به خدا و به وعده های او و به کمک روح القدس، میتوانیم بر ترسهای خود غلبه کنیم.
البته بعضی از ترسهای ما، ترسهای خوبی هستند و خدا آنها را در ذات و خصلت ما نهاده، چون آنها برای ما خوب هستند.
در حقیقت اینطور ترسهای خوب، میکانیزم دفاعی بدن ما هستند. بطور مثال ما از بوی گاز و آتش و اجسام نوک تیز مانند سوزن می ترسیم.  چون این ترس در میکانیزم بدن ما موجود است و برای ما بسیار خوب و مفید است و اگر این ترس نباشد، به بدن ما صدمه وارد میشود. در هنگام ترس، هورمونی بنام آدرِنالین به مقدار بسیار زیاد در بدن ما ترشح میشود و محرکی به ما میدهد تا بتوانیم در مقابل خطرات مذکور، از خود ما دفاع نمائیم.  البته اگر این هورمون زیاد باشد، به ما تپش قلب میدهد و دچار اضطراب می شویم. اما در یک مدت کوتاه بر طبق نیاز ما برای ما مفید است و به ما کمک میکند تا قدرت بیشتری در دفاع از خطر، در وجود خود داشته باشیم.
ترس خوب یا مثبتی دیگری وجود دارد و آن ترس از خداوند است و مقصد از این ترس، وحشت از خدا نیست. بلکه این ترس، ترس مقدس است که حاکی از احترام و پرستش ما، در حضور خداوند است. 
ترس دیگری هم وجود دارد که مفید است و آن، ترس از عاقبت گناه و معصیت میباشد و در کتاب مقدس میخوانیم که گناهکاران می ترسند و می گویند:  کیست که ما را از آتش سوزنده و عذابهای جاودانی رهایی دهد.
وقتی ما رابطۀ صحیح و درستی همراه خداوند خود نداشته باشیم و در حقیقت هنوز برای آمرزش گناهان خود به عیسی مسیح، اعتماد نکرده باشیم، این ترس در وجود ما هست.
کلام خدا میفرماید که شریعت نمیتواند خداوند را خوشنود نموده و ما را از عدالت و قضاوت خداوند نجات بخشد.  بنابر این، تا فیض و بخشش خدا را از طریق عیسی مسیح، قبول نکنیم باید در انتظار داوری و قضاوت عادلانۀ خدا باشیم.
در کنار ترسهای مفید که در بالا ذکر شد، ترسهای مضر و بد هم وجود دارند. این نوع ترس مانع یا سدّی است برای ایمان ما. البته این ترسها، ترسهای حقیقی، و نتیجۀ تجربیات روزمرۀ ما هستند. هنگامیکه کشتی در بندرگاه روی آب آرام ایستاده  است در امنیت کامل است، اما کشتی برای بندرگاه ساخته نشده و بالاخره باید وارد بحر شود و در تجربۀ امواج و طوفانها قرار گیرد. ما هم خواه نخواه طوفانهای زندگی را تجربه خواهیم کرد. گاهی وقتها برای ما بسیار مشکل است و ما را با ترس و اضطراب روبرو می سازد. گرچه احساس ترس در انسان یک پدیدۀ طبیعی است، اما باقی ماندن ترس، بخصوص در شخص ایماندار، یک چیز غیر طبیعی است و از رشد روحانی فرد جلوگیری می کند.
بعضی از تنهایی، از تاریکی، از حیوانات وحشی، از مار و گژدم، از گذشته، از آینده، همچنان از آیندۀ اولادهایشان، از شکست، از روبرو شدن با واقعیت و حقیقت، از دشمن، از دوست، از بی سرنوشتی، از مریضی، از بی پولی، از داشتن پول زیاد، از ازدواج، از بی زن یا شوهر ماندن، از جنگ و خونریزی می ترسند. که البته بعضی از ترسهای مذکور، طبیعی، و بعضی دیگر، غیر طبیعی میباشند.  روایت است که مردان قدرتمند مانند استالین همیشه در این ترس بوده که کسی او را بکشد.  لهذا در قصر فرمانداریش هشت تا اتاق خواب داشته و هر شب در یکی از این اتاقها خواب می شد تا کسی اطلاع درست از اتاق خوابش نداشته باشد. 
تحقیقاتی که در امریکا راجع به بچه های مکتب سی سال پیش صورت گرفته، نشان میدهد که پنج چیزی که بیشتر از همه سبب ترسیدن بچه ها میشدند عبارت بودند از: حیوانات، تنها بودن در اتاق، ارتفاع یا بِلندی، بیگانه ها و صدای بلند.  اما تحقیقات امروزی محققان، نشان می دهد که اطفال امروزی از پنج چیز کاملاً متفاوت، میترسند: اول از طلاق، دوم از جنگ هسته ای، سوم از بیماری سرطان، چهارم از آلودگی محیط زیست و پنجم از حمله های که در کوچه صورت میکیرد.
 ُاکنون میخواهیم که راه های مقابله با ترس را از طریق کلام خدا، ارزیابی نمائیم. اولین نکته این است که ما باید با دعا و شکرگزاری به مبارزۀ ترس، برویم.  کلام خدا، بسیار واضح و روشن، به ما میگوید: "برای هیچ چیز تشویش نکنید بلکه همیشه در هرمورد با دعا و مناجات و سپاسگزاری تقاضاهای خود را در پیشگاه خدا تقدیم نمایید و سلامتی خدا که مافوق فهم بشر است دلها و افکار شما را در مسیح عیسی حفظ خواهد نمود." (فیلیپیان فصل 4 آیات 6 و 7)
 دعا و شکرگزاری، میتواند ترسهای ما را تبدیل به ایمان کند.  به یاد داشته باشید که هم در ترس ما و هم در ایمان ما، بر طبق آن چیزی که به آن امید داریم به ما داده خواهد شد.  در نتیجه، اولین کاری که باید انجام بدهیم، این است که با شکرگزاری در مقابل ترس ایستاد شویم و همراهش جنگ کنیم.
ما هنگامی که طفل بودیم، از چیزهای زیادی ترس داشتیم، و وقتی که پدر یا مادر ما، به ما در برابر ترس، جرأت میدادند و می گفتند:  نترس یا از چی ترس داری؟  برو من همراهت هستم، چقدر جرأت و شهامت پیدا میکردیم
 خلاصه اینکه ایمان و ترس متضاد یکدیگر اند، با اینکه شباهت های زیادی با هم دارند. ایمان و ترس هردو نامریی اند و هردو می توانند ما را فراگیرند. ولی ترس ما را از خدا دور می سازد در حالیکه ایمان ما را به خدا نزدیک می گرداند. ترسهای مفید مانند ترس از خدا و از عاقبت گناه است که میتواند انسان را به توبه و نجات بکشاند. ولی ترسهای مضر مانند ترس از انسان و یا ترس از تاریکی از ما انسان بزدل و وحشتزده می سازند. برای مقابله با ترس باید با دعا، ستایش و پرستش خدا ایستاده شویم و به وعده های خدا اعتماد کنیم که در کتابمقدس به ما اطمینان داده است کا ما را هرگز ترک نمی کند و رها نخواهد نمود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر