هنگام مطالعه کتاب مقدس در انجیل لوقا به یکی از معروف ترین حکایتها بر میخوریم ؟لوقا 15 حکایت پسر گمشده نمونه بسیار زیبای و حکیمانه ای که عیسی مسیح برای بازگشت از خود که همان توبه است را بیان میکند . در این حکایت میبینم که آن پسر گمشده در اثر فسق وفجور های که کرده چگونه به فلاکت و بدبختی افتاده و متوجه وضع وخیم خود میشود و در آیه 17 میبینم که میفرماید "آخر به خود آمد " نخستین گام بسوی بازگشت و توبه و بازگشت به سوی پدر . این جمله شبیه این است که به واقعیت درون خود پی برد و چشم دلش باز شد . چشمانش بر روی واقعیت باز شد او خود را آنگونه که میبایست شناخت . از درون خود آگاه بود و میدانست که در درون خود چه پلیدی ها و نافرمانی ها وجود دارد میدانیم که معنی گناه یعنی نافرمانی و اطاعت نکردن از فرامین خداوند است . و توبه کردن به معنی بازگشت از نااطاعتی و نافرمانی یعنی واقف شدن خود به آن نافرمانی ها و نااطاعتی ها و در واقع تمردهای که انجام داده است و . در متی 17:4 میخوانیم که "توبه کنید زیرا ملکوت آسمان نزدیک است " و باز در اعمال 38:2 پطرس در روز پنطیکاست گفت که توبه کنید . توبه در ورود به ملکوت خداوند است و با توبه انسان به آن حالت پاکی و قدوسیتی که مسیح است میرسد . با توبه انسان حیات جاودانی را دریافت میکند به شرط آن که دورباره بازگشت نکند . خودخواهی ومنیت انسان باعث میشود که انسان نتواند به شرایط و وضعیت خود پی ببرد و همیشه در حال از خود انسانی فرشته گونه و پاک و بی عیب تصور کردن هست و در واقع یک عمر خود را فریب میدهیم خودمان به خودمان دروغ میگوئیم چه رسد به دیگران . انسانی که نتواند واقعیت درون خود را انگونه است که ببیند و به ان واقف باشد هرگز نمیتواند انسان موفقی باشد و پسر گمشده نمونه بارزاین افراد است . اکنون این سوال است که چگونه توبه کردن مهم است یا اینکه توبه کنیم و هر زمان و هر مکان نه اینکه بگوئیم خوب حالا که همه چیز خوب است و کسی هم نمی داند چه لزومی دارد که ما خود را اینگونه در معضورات قرار دهیم . خدا که با ما کاری ندارد حتی کمکمان هم کرده و در واقع رسوایمان نساخته پس بهتر است به یک وقت دیگر موکول کنیم / ولی کسانی وارد ملکوت خداوند میشوند کسانی میتوانند همنشین مسیح باشند کسانی میتوانند آزادی و شادی و بریدن از دنیا و ظواهر دنیا را داشته باشند که در اول توبه کنند بازگشت از گناه . باید خود را صیقل داد و شفاف و روشن به حضور خدا وند رفت هرگز نمیتوان بدون توبه وارد ملکوت خداوند شد . یک مسیحی باید همیشه نسبت به وچود خود و عملکرد فکری خود آگاهی کامل داشته باشد زندگی روحانی او باید کاملا محکم باشد و این زمان است که میتواند قدرت جذب دیگران را داشته باشد که همان صیاد بودن است . اگر یک مسیحی خود را آنطور که هست نبیند و نتواند چشمان روحانی خود را باز نگه دارد هرگز ایمان دارثابت قدمی نیست و زندگی روحانی او و رشد روحانی او زیر سوال است و این سست بنیادی بودن درون انسان نمیتواند باعث شود که نشان دهنده یک مسیحی کامل وواقعی باشد و لوقا 15 خواهان بیداری روحانی ماست . زمانی که پسر گمشده به آن مرحله رسید که خود آگاه باشد و درون خود را ببیند و به نااطاعتی خود پی ببرد در آیه 18 ذکر گردیده که " برخاسته نزد پدر خود میروم و بدو خواهم گفت .... پسر گمشده خود را آنطورکه بود دید ؟ گناه آلود و در این مرحله بود به یک باره تحولی در او ضورت گرفت میگوید "برخاسته " پس باید از این وضعیتی که هست بیرون بیاید باید جرکتی در او صورت گیرد او چشمانش را باز کرد بله چشمان را بخوبی باز کرد به وضعیت وخیم خود ؟ و اینگونه است که انسان بعد از باز شدن چشمهایش روش و طر ز فکر خود را به یک باره عوض میکند دیده اید که میگویند نمیدانی فلانی چه تعیری کرده مگر آن انسان سابق است اصلا باور کردنی نیست باید خودت بیایی و ببینی . بسیار از این جملات در طول دوران زندگی مسیحی خود از افراد مختلف شنیده ایم که این گونه گفته اند و همیشه همه میگویند از زمانی که توبه کرد و به عیسی مسیح ایمان آورد زندگیش 180 درحه تعیر کرده است خودت باید ببینی تا باور کنی و .....
عقاید و باورهای انسان نقش بسیار مهمی در رفتار و زندگی انسان دارد . وقتی طرز فکر انسانها تغیر میکند در عمل و رفتار های روزمره او اثر بسزائی میگذارد و مشهود است و همه این تغیرات میبیندد
و میبینم که پسر گمشده چه تصمیمی میگیرد در لوقا 15 آیه 20 که نوشته شد " در ساعت برخاسته بسوی پدر خود متوجه شد "
خوب برخاسته پس تصمیم به تغیر و توبه یعنی خواهان عوض شدن و تحولی نو و این این طرز فکر را در عمل پیاده میکند یعنی اول تحول فکری و بعد عمل کردن و میبینم که توبه واقعی درعمل قابل دیدن است . توبه واقعی دگرگونی انسانی است . دگرگونی روشها و طرز فکرهای کهنه و پوسیده قدیم و جایگزین کردن روشهای نوین است . مسحیت به انسانیها محبت ونیکی و دوست داشتن را میآموزد و انسانی که تصمیم بگیردید مسیحیت را وارد زندگی خود کند در واقع محبت و نیکی کردن و دوست داشت را وارد زندگی خود کرده و این محبت میدانیم که در آن دروغ و ریا ..... نیست و محبت از چشمه پاک الهی جاری است . و هرگز درآن ناپاکی وجود ندارد .
چه بسیار زمانها که شده طرز فکرمان را عوض کرده ایم اما آن را در عمل پیاده نکرده . در اینجا میبیم که کتاب مقدس میکوید که برخاسته ..... اگر این پسر فقط در مرحله فکر میماند و هزگز برنمی خاسته هنوز در همان فلاکت و بدبختی خود بود اما در ساعت برخاسته بسوی پدر..... پس توبه واقعی و حقیقی در عمل دیده میشود . در عمل به کار گرفته میشود و در عمل احساس میشود . آیا با توبه کردن همه چیز تمام میشود نه میبینم که زمانی باید بهای بسیار برای توبه کردن داد . و همیشه باید صدمات و لطماتی را که وارد کرده ایم را هم جبران کنیم و در واقع باید این منیت و غرور انسانی را زیر پا گذاشت و به اشتباهات خود اعتراف کرده همانگونه که زکای باجگیر این کار را انجام داد در کتاب مقدس میخوانیم که او حبران هم کرد بله جبران .
ما پیش خدا اعتراف میکنیم باید در بین انسانها هم به آنانی که لطمه زده ایم هم بتوانیم اعتراف کنیم آن زمان است که توبه واقعی و بازگشت را در عمل اجرا کرده ایم و میدانیم که توبه واقعی هیچ قید و شرطی نداشته و بازگشت کامل را از انسانها میخواهد بازگشت کامل فکری و رفتاری انسان تواما ؟ در فکر و در عمل ؟ اگر اینگونه بود باید مطمئین بود که در همین ساعت با مسیح درملکوت هستیم همانگونه که به آن دزد بر سر صلیب گفت ؟و میبینم که پسر گمشده چه تصمیمی میگیرد در لوقا 15 آیه 20 که نوشته شد " در ساعت برخاسته بسوی پدر خود متوجه شد "
خوب برخاسته پس تصمیم به تغیر و توبه یعنی خواهان عوض شدن و تحولی نو و این این طرز فکر را در عمل پیاده میکند یعنی اول تحول فکری و بعد عمل کردن و میبینم که توبه واقعی درعمل قابل دیدن است . توبه واقعی دگرگونی انسانی است . دگرگونی روشها و طرز فکرهای کهنه و پوسیده قدیم و جایگزین کردن روشهای نوین است . مسحیت به انسانیها محبت ونیکی و دوست داشتن را میآموزد و انسانی که تصمیم بگیردید مسیحیت را وارد زندگی خود کند در واقع محبت و نیکی کردن و دوست داشت را وارد زندگی خود کرده و این محبت میدانیم که در آن دروغ و ریا ..... نیست و محبت از چشمه پاک الهی جاری است . و هرگز درآن ناپاکی وجود ندارد .
چه بسیار زمانها که شده طرز فکرمان را عوض کرده ایم اما آن را در عمل پیاده نکرده . در اینجا میبیم که کتاب مقدس میکوید که برخاسته ..... اگر این پسر فقط در مرحله فکر میماند و هزگز برنمی خاسته هنوز در همان فلاکت و بدبختی خود بود اما در ساعت برخاسته بسوی پدر..... پس توبه واقعی و حقیقی در عمل دیده میشود . در عمل به کار گرفته میشود و در عمل احساس میشود . آیا با توبه کردن همه چیز تمام میشود نه میبینم که زمانی باید بهای بسیار برای توبه کردن داد . و همیشه باید صدمات و لطماتی را که وارد کرده ایم را هم جبران کنیم و در واقع باید این منیت و غرور انسانی را زیر پا گذاشت و به اشتباهات خود اعتراف کرده همانگونه که زکای باجگیر این کار را انجام داد در کتاب مقدس میخوانیم که او حبران هم کرد بله جبران .