تفسیر کاربردی رومیان باب 3

امانت خدا (۳: ۱-۸) 
۱ و۲ در باب دوم رومیان، پولس رسول دربارۀ گناه و بی عدالتی یهودیان صحبت کرد. ولی اینک در آیات ۱-۸ این باب، پولس در مباحثه، جانب یهودیان را گرفته، سعی می کند که هر دو طرف را به یکسان مورد نقد و بررسی قرار دهد. لذا، پس از معرفی نکات منفی یهودیان، به برشمردن نکات مثبت ایشان می پردازد. لذا پولس رسول نقش یک وکیل مدافع را بازی کرده، جهت روشن تر ساختن موضوع، مانند باب پیش، به مطرح نمودن سوالات مباحثه ای می پردازد. 
اولین سوال پولس این است: اگر قرار است که یهودیان و امت ها براساس اعمالشان براساس یک میزان و معیار مورد قضاوت قرار گیرند، پس برتری یهودیان چه خواهند بود؟ پولس رسول می گوید که برتری یهودیان در این است که ایشانکلام خدا (یعنی عهد عتیق) را دریافت داشته اند و در این جهان ایشان به مثابۀ شهود شریعت عادل خدا و سخنگویان وی می باشند.
۳ پولس رسول در باب دوم نشان داد که چگونه بسیاری از یهودیان نسبت به خدا بی وفایی نشان داده اند. ولی بی وفایی بنی اسرائیل دلیل نمی شود که خدا نسبت به آنها وفادار نماند. پولس رسول، موکدا می گوید که بی وفایی یهود هرگز منتج به بی وفایی خداوند نخواهد گردید، علی رغم گناهان و بی وفاییشان، قوم یهود کماکان قوم برگزیدۀ خدا و محبوب وی باقی خواهند ماند. 
ولی این بی وفایی یهود چه بود و چگونه مشخص می شود؟ یکی از مهم ترین جنبه های این بی وفایی،عدم ایمان ایشان به پیشگویی های انبیای خدا و وعده های الهی در رابطه با مسیح موعود بود. و از این سبب، زمانی که عیسی مسیح به میان یهودیان آمد، ایشان او را نپذیرفتند و آخرالامر، ولی به همانگونه که ندیدن نور بوسیلۀ یک نابینا، از نورانی بودن نور چیزی نمی کاهد، به همین صورت، صرف ناباوری یهودیان به وعده های خدا، آن پیشگویی ها و وعده ها را باطل نمی سازد.
۴ حتی اگر همۀ افراد قوم بنی اسرائیل دروغگو و بی وفا باشند، چیزی از راستگویی و امانت خدا کاسته نخواهد گردید. خدا در سخنان خود مصدق (راستگویی او ثابت خواهد شد) و در داوری خود غالب خواهد آمد (مزمور ۵۱: ۴).
زمانی که گناهان بشریت هویدا گردد، پاکی خدا بیشتر و بطور مشخص تری نمایان خواهد گشت. همانگونه که نور و درخشش یک شمع در تاریکی شب به مراتب بیشتر نمایان می شود تا در روز، همانگونه نیز نور پاکی و تقدس خدا در مقابل تاریکی و ظلمت گناهان ما بیشترجلوه خواهد نمود.
۵ ولی اگر ناراستی انسانها عدالت خدا را ثابت می کند، و تاریکی گناه، نور پاکی خدا را بیشتر هویدا می سازد؛ پس خدا چه دلیلی جهت غضب دارد؟ ممکن است بعضی بگویند که بوسیلۀ گناهان ما عدالت خدا آشکارتر شده، بدین وسیله وی جلال پیدا می کند، پس اگر گناه من باعث جلال خدا می شود، وی نباید مرا مجازات کند! آیا این مجازات خدا غیرعادلانه و ظالمانه نمی باشد؟ پولس رسول در جواب می گوید: حاشا! صد البته که نه! (آیۀ ۶)
۶ هر چند که عدالت و تقدس خدا در مقام مقایسه با ظلمت و گناه انسانها بیشتر و بهتر مشخص می گردد، ولی خدا همچنان از گناه نفرت دارد و البته که گناه را مکافات نموده، گناهکاران را مجازات خواهد کرد. داوری و غضب وی عدل و بر پایۀ انصاف و عدالت خواهد بود.
۷ در اینجا پولس رسول سوالی را که در آیۀ ۵ پرسیده بود بنوعی دیگر تکرار می کند. سوال اینست: اگر حقانیت (نور) خدا با دروغ (ظلمت) من بیشتر جلوه گر می گردد، پس چرا خدا دروغگویان را مجازات می کند؟ جواب روشن است، همچنانکه نور بر ظلمت فائق می آید و روشنی بر تاریکی غلبه پیدا می کند؛ به همان ترتیب صداقت و راستی خدا بر کذب و دروغ مُردمان فائق آمده، آن را محکوم خواهد کرد.
۸ در زمان پولس رسول عده ای بر این تعلیم پافشاری می کردند که "گناه کردن ثواب است، زیرا گناهان بسیار ما قدوسیت و پاکی خدا را بیشتر و بهتر آشکار می نماید و باعث جلال خدا می گردد!" البته این طرز فکر کاملا غلط و از انجیل و عقل سلیم بدور می باشد و پولس رسول بصراحت می گوید: قصاص ایشان به انصاف است، یعنی اینکه ایشان قصاص زندگی گناه آلودشان را دریافت خواهند نمود. 
بعضی از غیر مسیحیان، ممکن است به ما مسیحیان یک چنین افترا و تهمت ناروایی بزنند که ما مسیحیان گناه می کنیم تا خدا را عادلتر جلوه دهیم! برای مثال بعضی می گویند: "اگر هر چه گناه بزرگتر و بیشتر باشد فیض و رحمت خدا هم بیشتر و وسیع تر خواهد بود؛ پس شما مسیحیان، مرتکب گناهان بزرگتر و بیشتر می شوید تا فیض و رحمت بیشتری از خدا دریافت نمایید!" یا اینکه "شما ادعا می کنید که بوسیلۀ ایمان و نه اعمال نیکو نجات حاصل می گردد؛ پس در نظر شما مسیحیان انجام دادن اعمال نیک هیچ ارزشی نخواهد داشت!" و یا اینکه «پس هر قدر که گناه کنیم خدای شما، ما را خواهد بخشید؟» البته، سوالات و اتهامی از این قبیل بی اساس و کذب می باشد و مسیحیان چنین اعتقادات بی پایه ای ندارند.
هیچ کس عادل نیست (۳: ۹-۲۰) 
۹ پولس رسول بار دیگر بر این نکته که یهودیان بر امت های دیگر برتری ندارند تاکید مجدد می نماید. ولی بدان معنی نیست که امت ها برتر از یهودیان میباشند. پولس رسول می پرسد: آیا (ما یهودیان) برتری داریم؟ جواب مشخص است: نه به هیچ وجه! زیرا هردو، یهود و یونانی (به یکسان) به گناه گرفتارند. کسی عادل نیست، یکی هم نی (آیۀ ۱۰).
۱۰-۱۲ در این قسمت، پولس رسول از آیات مختلفی از کتب عهد عتیق نقل قول می کند (مزمور ۱۴: ۱-۳، ۵۳: ۱-۳، جامعه ۷: ۲۰).
در نگاه اول، این آیات که فی الوقع حکم و قضاوت خدا در رابطه با گناهکاری انسانها می باشند، بسیار سنگین و سخت بنظر خواهد رسید. شاید بپرسید که چگونه ممکن است که خدای مهربان، دربارۀ ما انسانها، این گونه نظر و قضاوتی داشته باشد؟ ما هرگز دربارۀ خود یک چنین تصور و توهمی نداریم! ما انسانها، هرگز خود را تا به این حد گناهکار نمی دانستیم! 
ولی در هر صورت این کلمات، کلام خدا است و حقیقت دارد. از این آیات درمی یابیم که نظر خدا راجع به گناه و شقاوت ما انسانها چیست. زمانی که در ابتدای آفرینش، خداوند بشر را خلق نمود، همه چیز بسیار نیکو بود (پیدایش ۱: ۳۱). در ابتدای کار، اولین مُرد و زن (آدم و حوا)، پدر و مادر بشریت، در باغ عدن و در بهترین شرایط و در مشارکت کامل با خدای مهربان زندگی می کردند، ولی ایشان از امر خدا سرپیچی کرده، مرتکب گناه شدند (پیدایش ۳: ۱-۶). آدم و حوا دروازۀ قلب خود را نسبت به گناه و شرارت گشودند (ارمیا ۱۷: ۹). و پس از آن سیر قهقرایی نزول بشر به دامان گناه شروع شد و بخاطر گناه و سرپیچی و شرارت انسانها، دیگر خدا نمی تواند از کارهای ما راضی و خشنود باشد. 
وقتی به مُردم و انسانهای اطرافمان نگاه می کنیم، می بینیم که آنها عموما افراد خوب و شریفی هستند. بنظر نمی رسد که آنها افراد گناهکاری باشند، پس چگونه است که ایشان و همۀ بشریت در نزد خدا گناهکار، گمراه، و باطل می باشند؟
همۀ افراد بشر گناهکارند زیرا همۀ ما بطور لاعلاجی خودخواه و خودبین و خودپرست و خودمحوریم. طبیعتا ما خود را بیشتر از خدا دوست داریم! از همان اوان کودکی بشر خواسته های خود و نفع خود را در درجه اول اهمیت قرار می دهد و بجای طلبیدن ارادۀ خدا، در پی دست یابی به خواسته های تمایلات خود است. بسیاری از ما ظاهرا افراد نجیب و خوب و مهربان بنظر می رسیم ولی در باطن از خدا و فرامین وی دوری گزیده، نفع خود را طالبیم. ولی در نظر خدا بزرگترین و اساسی ترین گناه بشر دقیقا همین قرار دادن میل خود در درجۀ اول و نطلبیدن ارادۀ خدا می باشد (به رومیان ۶: ۱۲ و تفسیر آن مراجعه نمایید). 
اولین گام جهت نزدیک شدن به خدا، تشخیص و اعتراف به همین گناه اساسی و اصلی مان، یعنی خودخواهی و خودپرستی می باشد. اگر شخص به گناه خودپرستی واقف نباشد، هرگز در خود نیازی به اعتراف و توبه از آن گناه و طلب بخشایش از خدا احساس نخواهد کرد. و اگر از خدا طلب بخشش نکنیم، چگونه آن بخشودگی خدا را دریافت خواهیم نمود؟ و اگر شخص بخشودگی خدا را دریافت ننماید، چگونه نجات خواهد یافت؟ به همین دلیل است که در آیۀ ۱۱ خدا می فرماید: کسی فهیم نیست، هیچ کسی نیست که بداند که همۀ انسانها مرتکب گناه شده، محتاج دریافت بخشش خداوند می باشند. و نیز می فرماید: کسی طالب خدا نیست، کسی نیست که از خدا طالب بخشش باشد. 
بیایید از همان زاویه ای که خدا به ما مینگرد به خود نگاه کنیم، در غیر این صورت، ممکن است دچار خودفریبی گشته، فکر کنیم که عادل بوده، نیازی به دریافت بخشش از خداوند نداریم. یک مورچه ممکن است فکر کند که دارای جثه ای به اندازۀ فیل می باشد و بدینسان خود را فریب دهد. ولی واقعیت این است که او یک مورچه است و هزاران مرتبه کوچکتر از فیل می باشد. به همین ترتیب مهم نیست که ما چه فکر می کنیم، واقعیت باطنی ما را خدا بهتر از ما می داند و اگر خواهان دانستن حقیقت می باشیم بایستی از دریچه دید خداوند به خود نگاه کنیم. زیرا قلب ما پر از فریب است (ارمیا ۱۷: ۹) و اولین کسی که قلبمان را فریب می دهد خود ما هستیم. بزرگترین تاکتیک و اسلحۀ شیطان اینست که ما را فریب داده و کور کرده است تا گناهان خود را نبینیم و خود را بهتر از آنچه که هستیم تصورننمائیم...

بیداری روحانی

بسیاری از آنانی که برای نخستین بار نزد مسیح می‌آیند و به او ایمان می‌آورند، عمیقا احساس خوشی، محبت و آزادی می‌کنند. آنان خود را به عیسی نزدیک احساس می‌کنند. قلب آنان در اشتیاق به خدمت او می‌سوزد. اما با گذشت زمان، شور و شوق ابتدایی آنان به تدریج کاهش یافته، اغلب دیگر اثری از آن دیده نمی‌شود. چرا چنین می‌شود؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ ما چگونه می‌توانیم تجارب اولیه روحانی خود را مجددا تجربه کنیم؟ 
در زندگی مسیحی ما، مشکلی بزرگتر از این نیست که شور وشوق و محبتمان نسبت به عیسی کم شود. عیسی این سخنان هراس آور را خطاب به کلیسای افسس بر زبان آورد: «لکن‌ بحثی‌ بر تو دارم‌ که‌ محبت‌ نخستین‌ خود را ترک‌ کرده‌ای. پس‌ بخاطر آر که‌ از کجا افتاده‌ای‌ و توبه‌ کن‌ و اعمال‌ نخست‌ را بعمل‌ آور والا بزودی‌ نزد تو می‌آیم‌ و چراغدانت‌ را ازمکانش‌ نقل‌ می‌کنم‌» (مکاشفه ۲: ۴-۵). 
هرگاه شخصی ملکوت ظلمت شیطان را ترک می‌کند و توسط ایمان به مسیح وارد ملکوت خدا می‌شود، شیطان بسیار خشمگین می‌گردد. بنابراین، از لحظه‌ای که شخصی مسیحی می‌شود، شیطان با هر سلاحی که در اختیار دارد، او را مورد حمله قرار می‌دهد. هدف اصلی شیطان این است که محبت ایماندار را نسبت به عیسی از بین ببرد. او می‌داند که نمی‌تواند یک ایماندار را از دستان عیسی برباید (یوحنا ۱۰: ۲۸)، اما می‌تواند او را به ایمانداری غیر موثر تبدیل کند و او را به شخصی عاری از محبت و نشاط تبدیل سازد. و او اغلب موفق به انجام این کار می‌شود. 
به همین جهت، ما اغلب نیاز داریم تا از نظر روحانی بیدار شویم. و این امر نه تنها نیاز اشخاص است، بلکه کلیساها نیز به چنین بیداریی نیاز دارند. ما باید پیوسته خود را تفتیش نماییم. آیا ما عیسی را بیش از هر چیز دیگر در جهان دوست داریم (مرقس ۱۲: ۳۰)؟ آیا ملکوت خدا را قبل از هر چیز دیگری می‌طلبیم (متی ۶: ۳۳)؟ آیا ما با دیگر خواهران و برادران مسیحی خود در محبت و مشارکت کامل به سر می‌بریم (اول یوحنا ۱: ۷، ۴: ۲۰)؟ آیا هر روزه ثمره روح‌القدس را در زندگی خود تجربه می‌کنیم (غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳)؟ آیا در زندگی ما قدرت روحانی وجود دارد؟ در کلیسای ما چطور (لوقا ۲۴: ۴۹؛ اعمال ۱: ۸)؟ اگر پاسخ هر یک از این سوالات منفی باشد، پیدا است که به بیداری روحانی و تجدید حیات نیاز داریم. 
یکی از دلایل اصلی مطالعه کلام خدا این است که تجدید حیات و بیداری روحانی را تجربه کنیم. یکی از دلایل نوشته شدن این کتاب تفسیر نیز همین است. هنگامی که این تفسیر را مطالعه می‌کنید، دعای شما این باشد که کلام خدا برای شما معنی و قدرت جدیدی بیابد و مانند چشمه حیات در قلبتان جاری شود. هنگامی که این کتاب تفسیر را مطالعه می‌کنید، برای بیداری در قلبتان و کلیسایتان دعا کنید. 
اکنون بیایید به موضوع بیداری روحانی نگاهی بیندازیم. قبل از هر چیز، ببینیم بیداری روحانی چیست؟ بیداری روحانی احیا شدن محبت نخستینمان نسبت به مسیح است. بیداری روحانی به معنی سلوک کردن در نور همراه با عیسی است و نیز به این معنی است که به او اجازه بدهیم که در ما زندگی کند. بیداری روحانی به معنی بازگشت به حالت سلامت روحانی پس از یک دوران ضعف و رکود است. بیداری روحانی به معنی تصدیق گناهانمان و درخواست از عیسی به جهت آمرزش و پاک شدن است. بیداری روحانی به معنی سپردن عنان بخشهای مختلف زندگی مان به دستهای عیسی است. 
بیداری روحانی زمان جد و جهد عمیق روحانی است. با وجود این، بیداری روحانی به معنی غرق شدن در عواطف افسار گسیخته نیست؛ بلکه زمان دعا، تعمق و ارزیابی عمیق وضعیت روحانی خویشتن می‌باشد؛ و نیز زمان نزدیک شدن به عیسی است. بیداری روحانی همچنین زمان عیان شدن دو رویی و خود فریبی ما است. بیداری روحانی زمان آشکار شدن نزاع، روحیه عیب جویی و تلخی در کلیسا و نیز زمان توبه کردن از آنها است. بیداری روحانی زمان وقوع تغیرات عمیق در ما است به گونه‌ای که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و جذب مسیح شوند. علاوه بر همه اینها، بیداری روحانی زمان نازل شدن قدرتمندانه روح‌القدس بر ما است تا هم در ما و هم در کلیسا عمل کند. بیداری روحانی چگونه آغاز می‌شود؟ بیداری روحانی تقریبا همیشه با آگاهی از گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. وجود گناه یکی از دلایلی است که وقوع بیداری روحانی را اجتناب ناپذیر می‌سازد. روش اصلی شیطان، وسوسه ما به گناه کردن است. هنگامی که ما گناه می‌کنیم، از خدا جدا می‌شویم و روح قدوس خدا را در درون خود محزون می‌سازیم. در این حالت، مشارکت ما با عیسی قطع می‌شود و ما خوشی، آرامش و قدرت خود را از دست می‌دهیم. اگر گناهی در ما نباشد، نیازی به بیداری روحانی نخواهیم داشت. بنابراین، بیداری روحانی با تصدیق گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. 
ما دوست نداریم خود را گناهکار به حساب بیاوریم. ما گناهان خود را تقلیل می‌دهیم و حتی گاهی وجود آنها را هم انکار می‌کنیم. گاه وضعیت ما به وضعیت آن جوان ثروتمند می‌ماند که به عیسی گفت از دوران کودکی همه احکام را حفظ کرده است (مرقس ۱۰: ۱۷-۲۱). او اطمینان داشت که هیچ گناهی در زندگی‌اش نیست! 
اما حتی اگر ما گناه خود را نبینیم، خدا همه چیز را می‌بیند. گناه صرفا زیر پا گذاشتن یک حکم الهی نیست. هر آنچه که با اراده مکشوف شده خدا در کتاب مقدس تضاد داشته باشد، گناه محسوب می‌شود. به این ترتیب، گناه شامل برخوردها و نگرشهای نادرست نیز می‌شود، یعنی شامل خود پرستی، غرور، حسادت، طمع، رنجش و تلخی، اضطراب و بی وفایی. گناه تنها به معنی انجام عمل نادرست نیست، بلکه به معنی انجام ندادن عمل صحیح نیز می‌باشد (یعقوب ۴: ۱۷). گناه به معنی دوست نداشتن خدا با تمامی دل و تمامی جان و تمامی فکر و تمامی قوت است (مرقس ۱۲: ۳۰). گناه به معنی دوست نداشتن همسایه مان همچون نفس خودمان می‌باشد (مرقس ۱۲: ۳۱). گناه به معنی عدم مقاومت تا آخر است (مرقس ۱۳: ۱۳). گناه به معنی نرساندن پیام انجیل به دیگران است، در شرایطی که فرصت انجامش را داریم (اول پطرس ۳: ۱۵). گناه به معنی عدم رسیدگی به نیاز برادرمان است (متی ۲۵: ۴۱-۴۵). با این اوصاف، چه کسی از میان ما می‌تواند بگوید که گناهی در زندگی‌اش نیست (اول یوحنا ۱: ۸)؟ 
بنابراین، نخستین گام در بیداری روحانی، اعتراف کردن به گناهانمان است. بیایید بهایی را که عیسی برای پاک کردن ما از گناهانمان پرداخت، به یاد آوریم و از روح‌القدس بخواهیم تا گناهان مخفی مان را بر ما مکشوف سازد. اکنون سوالاتی را مطرح خواهیم ساخت. این سوالات را از خودتان بپرسید. جوابی که به هر یک از آنها می‌دهید، مشخص می‌سازد که کدام قسمتها از زندگی تان را هنوز به حاکمیت عیسی تسلیم نکرده اید. 
آیا چیزی هست که من آن را بیشتر از خدا دوست داشته باشم، مانند خانواده ام، کارم، لذت و خوشی و خودم (متی ۶: ۳۳؛ مرقس ۱۲: ۳۰)؟ 
آیا در مورد شرایط خاصی در زندگی ام علیه خدا گله و شکایت کرده ام (اول قرنتیان ۱۰: ۱۰؛ فیلیپیان ۲: ۱۴؛ اول تسالونیکیان ۵: ۱۸)؟ 
آیا دوست دارم مورد تحسین دیگران واقع شوم؟ آیا دوست دارم به خاطر کار نیکویی که انجام داده ام، تحسین شوم؟ آیا دوست دارم که در مرکز توجه دیگران باشم (متی ۶: ۱-۵؛ یوحنا ۱۲: ۴۳)؟ 
آیا نسبت به دیگران ناشکیبا هستم؟ آیا روحیه عیب جویی دارم؟ آیا هنگامی که دیگران از من انتقاد می‌کنند، نسبت به این موضوع حساسیت دارم و از کوره در می‌روم؟ آیا در ارتباط با دیگران زود رنج هستم؟ آیا تلخی و آزردگی خاصی در قلبم وجود دارد (عبرانیان ۱۲: ۱۵)؟ 
آیا شخصی لجباز هستم؟ آیا شخصی متعصب و اهل نزاع و مجادله هستم؟ آیا همیشه مطمئنم که حق با من است؟ آیا سخنان گزنده و طعنه آمیز به دیگران می‌زنم (فیلیپیان ۲: ۳؛ افسسیان ۵: ۲۱)؟ 
آیا از سخنان دیگران می‌ترسم؟ آیا از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنم؟ آیا استعدادهایی را که خدا به من بخشیده است، پنهان می‌کنم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟ 
آیا نسبت به کسی حسودم؟ آیا هنگامی که کسی شکست می‌خورد، در عمق قلبم خوشحال می‌شوم؟ آیا هنگامی که کسی به موفقیت دست می‌یابد، در عمق قلبم غمگین می‌شوم (متی ۲۵: ۲۴-۲۸)؟ 
آیا موضوعی هست که در مورد آن با صداقت کامل رفتار نکرده ام؟ آیا حقیقتی هست که آن را پنهان ساخته ام؟ آیا تلاش می‌کنم ضعف‌های خود را بپوشانم؟ آیا سعی می‌کنم تصویری غیر واقعی از خود به دیگران بدهم که با تصویر واقعی خودم منطبق نیست؟ آیا در مورد مسائل مختلف اغراق می‌کنم (متی ۲۳: ۲۷-۲۸؛ یعقوب ۵: ۱۶)؟ 
آیا شخصی دلسرد و افسرده هستم؟ از توکل کردن کامل به خدا سر باز می‌زنم؟ آیا ایمان و اتکایم به خدا ضعیف شده است (رومیان ۱: ۱۷، ۱۴: ۲۳؛ عبرانیان ۱۱: ۶)؟ 
آیا زندگی روحانی من شکلی ظاهری دارد و نشاط روحانی ام را از دست داده ام؟ آیا نگرانی خود را نسبت به کسانی که مسیح را نمی‌شناسند، از دست داده ام؟ آیا از نظر روحانی ضعیف شده ام؟ آیا زندگی روحانی ام نه سرد و نه گرم هست؟ آیا زندگی مبتنی بر شاگردی را ترک کرده ام (مرقس ۸: ۳۴؛ مکاشفه ۲: ۴-۵، ۳: ۱۵-۱۶)؟ 
آیا با دنیا همنوا شده ام؟ آیا همانند بی ایمانان فکر می‌کنم؟ آیا شروع به دوست داشتن دنیا و لذت‌های آن کرده ام (رومیان ۱۲: ۲؛ اول یوحنا ۲: ۱۵-۱۷)؟ 
اگر پاسخ هر یک از این سوالات مثبت باشد، یعنی اینکه در آن زمینه گناه می‌کنیم؛ این گناه را باید نزد خدا اعتراف کنیم. اگر چنین کنیم، راه را برای خدا باز کرده ایم تا ما را بیدار سازد. اما اگر چنین نکنیم، روز به روز ضعیف تر شده، از خدا بیشتر دور می‌شویم. 
گام دوم در بیداری روحانی توبه کردن از تمامی گناهانی است که روح‌القدس بر ما مکشوف می‌سازد. توبه به معنی تاسف عمیق از گناهانمان و سپس ترک کردن کامل آنها است. هنگامی که چنین می‌کنیم، خدا ما را می‌بخشد و ما را پاک می‌سازد (اول یوحنا ۱: ۹). اگر این بخشش و پاک شدن از گناهان را تجربه نکنیم، تنها یک دلیل برای این امر می‌تواند وجود داشته باشد و آن این است که به شکل کامل از گناهانمان بازگشت نکرده ایم. 
گام سوم در بیداری روحانی، جبران خطایی است که نسبت به کسی مرتکب شده ایم (متی ۵: ۲۳-۲۴؛ لوقا ۱۹: ۸). شاید نیاز باشد که از کسی عذر خواهی کنیم، شاید نیاز باشد تا اموال کسی را که تصاحب کرده ایم، به او باز گردانیم. شاید نیاز باشد برای اعادده حیثیت کسی که از او بدگویی کرده ایم، کاری انجام دهیم. و مهم تر از همه، شاید لازم باشد تا کسی را ببخشیم زیرا رنجش و تلخی نسبت به شخصی دیگر، گناهی بزرگ است (متی ۶: ۱۲، ۱۴-۱۵). 
گام چهارم در بیداری روحانی، وقف مجدد زندگی مان به مسیح است. ما باید تمامی بخشهای زندگی خود را به او تسلیم کنیم و نباید از تسلیم کردن چیزی ابا کنیم. ما باید با تمام وجود آماده اطاعت کردن از او باشیم و آنچه را که او از ما می‌خواهد، انجام دهیم (یوحنا ۱۴: ۱۵). ما متعلق به خود نیستیم، بلکه به او تعلق داریم (اول قرنتیان ۶: ۱۹-۲۰). 
گام پنجم در بیداری روحانی، اعلام کردن آن وعده‌هایی است که خدا به کسانی که با قلبی قروتن و توبه کار به نزد او باز می‌گردند، وعده داده است. ما باید قلب خود را باز کنیم تا روح‌القدس آن را پُر سازد. خدا به ما حکم کرده که از روح‌القدس پُر شویم (افسسیان ۵: ۸). بنابراین، ما باید مشتاق پُر شدن از روح‌القدس باشیم؛ باید خود را تقدیم خدا کنیم تا پُر شویم (رومیان ۱۲: ۱). ما باید از خدا بخواهیم تا ما را پُر سازد (متی ۷: ۷-۸؛ لوقا ۱۱: ۱۳). 
گام ششم در بیداری روحانی، اطاعت از روح‌القدس در زندگی است. کسی که زندگی‌اش تحت تسلط روح‌القدس نیست، نمی‌تواند از روح‌القدس پُر شود. پولس رسول می‌نویسد: «اما می‌گویم‌ به‌ روح‌ رفتار کنید، پس‌ شهوات‌ جسم‌ را به‌جا نخواهید آورد» (غلاطیان ۵: ۱۶). این امر کلید اصلی موفقیت و پیروزی در زندگی مسیحی است. داشتن یک زندگی پیروزمندانه بدین معنی است که مسیح خودش در ما زندگی کند (غلاطیان ۲: ۲۰). بنابراین، هدف ما این است که به شباهت مسیح درآییم (رومیان ۸: ۲۱). هدفی عالی تر از این نمی‌توان متصور شد. 
بنابراین، برای تجربه کردن بیداری روحانی، باید این گامها را برداریم. اما این موضوع را به یاد داشته باشید که خود عمل بیدار شدن، تماما توسط روح‌القدس تحقق می‌یابد، به طریقی که او می‌خواهد و در زمانی که او معین می‌کند. پس از برداشتن همه این گامها، باید با انتظار به او بنگریم. 
«و قوم‌ من‌ كه‌ به‌ اسم‌ من‌ نامیده‌ شده‌اند متواضع‌ شوند، و دعا كرده‌، طالب‌ حضور من‌ باشند، و از راههای‌ بد خویش‌ بازگشت‌ نمایند، آنگاه‌ من‌ از آسمان‌ اجابت‌ خواهم‌ فرمود، و گناهان‌ ایشان‌ را خواهم‌ آمرزید و زمین‌ ایشان‌ را شفا خواهم‌ داد» (دوم تواریخ ۷: ۱۴). 

محبت خدا نسبت به جهان انجیل یوحنا (۳: ۱۶-۲۱)

در این آیه، یوحنا خلاصۀ کل انجیل مسیح را به ما عرضه می‌کند. همه چیز با محبت خدا نسبت به جهان آغاز می‌شود.خدا محبت است (اول یوحنا ۴: ۸). خدا کل جهان را دوست دارد. او فقط یهودیان را دوست نداشت (برخلاف تصور ایشان)؛ او هر کسی را از هر قشر و طبقه ای، ثروتمند و فقیر، سیاه یا سفید دوست دارد. او آنقدر ما را دوست دارد که پسر یگانۀ خود را برای نجات ما داد 
مسیح یک هدیه است، رفیع ترین هدیه. خدا آنچه را که برایش عزیزترین بود، به ما بخشید. خدا نمی‌خواهد که کسی هلاک گردد (دوم پطرس ۳: ۹). بنابراین برای اینکه به هر کس فرصت نجات را بدهد، پسرش را به نزد ما فرستاد. 
اما انسان تنها به واسطه ایمان می‌تواند این نجات، یعنی حیات ابدی را دریافت کند (آیه ۱۵ و تفسیر آن مشاهده شود). اگر کسی به عیسی ایمان آورد، هلاک نخواهد گردید، بلکه حیات ابدی خواهد یافت. اگر شخص ایمان نیاورد، هلاک خواهد شد. «هلاک شدن» به معنی جدا شدن از خدا و عذاب ابدی در جهنم است، جایی که گریه و فشار دندان می‌باشد (متی ۸: ۱۲؛ ۲۵: ۳۰، ۴۱). 
تنها دو راه در مقابل انسانها وجود دارد: راهی که منتهی به حیات شده و دیگری منتهی به هلاکت می‌گردد (متی ۷: ۱۳-۱۴). بدینسان تنها دو سرانجام برای انسانها وجود دارد: یکی حیات ابدی و دیگری هلاکت است. مسیح آمد تا راه درست، راهی را که منتهی به حیات ابدی می‌گردد به ما نشان دهد. مسیح راه و راستی و حیات است (یوحنا ۱۴: ۶). ایمان نداشتن به مسیح یعنی انتخاب هلاکت.
۱۷ عیسی به جهان نیامد تا جهان را محکوم کند، بلکه تا آن را نجات بخشد (لوقا ۱۹: ۱۰). منظور آمدن او نجات ما بود. اگر وی نمی‌آمد، تمامی انسانها محکوم می‌شدند. اکنون برای کسانی که به عیسی مسیح ایمان می‌آورند، محکومیتی وجودندارد (رومیان ۸: ۱ اما ما باید حقیقت دیگری را درک کنیم. هنگامی که مسیح به جهان آمد، برخی ایمان آوردند و برخی دیکر ایمان نیاوردند. کسانی که ایمان آوردند، نجات یافتند و بر کسانی که ایمان نیاوردند حکم شد. همین موضوع امروز نیز صادق است. 
بنابراین هنگامی که عیسی به جهان آمد، عده‌ای محکوم شدند زیرا که از ایمان آوردن به کلامش خودداری کردند. ایشان محکومیت را بر خود فرود آوردند (آیۀ ۱۸ مشاهده شود). آمدن عیسی، ایمانداران را از بی ایمانان جدا ساخت. 
با وجود اینکه هدف عمدۀ مسیح نجات بشر بوده است، اما وی به واسطه کلامش حکم محکومیت آنانی را که ایمان نمی‌آوردند، صادر می‌کند (یوحنا ۱۲: ۴۷-۴۸). خورشید می‌درخشد تا روشنایی ببخشد؛ اما در عین حال سایه‌هایی را نیز ایجاد می‌کند. همانطور که خورشید باعث پدید آمدن سایه می‌شود، نور مسیح نیز بی ایمانی و گناه را آشکار می‌سازد و آن را محکوم می‌کند (آیه‌های ۱۹-۲۰). 
مسیح نجات دهندۀ انسان است (اول یوحنا ۴: ۱۴). اما این امر نیز حقیقت دارد که وی در روز داوری، داور انسانها خواهد بود. خدا تمام داوری را به پسر سپرده است (یوحنا ۵: ۲۱-۲۲، ۲۷). اگر ما امروز مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود نپذیریم، فردا باید او را به عنوان داور خود بپذیریم.
۱۸ در اینجا یوحنا بار دیگر اهمیت ایمان را مورد تاکید قرار می‌دهد (آیۀ ۱۵ ملاحظه شود). بر ما بر حسب ایمانمان داوری می‌شود. آنانی که ایمان می‌آورند، محکوم نمی‌شوند، اما کسانی که ایمان ندارند، محکوم شده‌اند. یوحنا در مورد کسانی سخن می‌گوید که تا هنگام مرگ، بی ایمان باقی می‌مانند. بر چنین افرادی از پیش حکم شده است.
۱۹-۲۰ نور (یعنی مسیح) به جهان آمد (یوحنا ۱: ۴-۵، ۹ مشاهده شود). اما انسانها نور را نپذیرفتند، زیرا که کارهای بد ایشان را آشکار می‌ساخت (افسسیان ۵: ۱۳). برعکس انسانها تاریکی، یعنی بدی و شر را بیشتر دوست داشتند و بدین طریق حکم را بر خود نازل کردند. 
علت عمدۀ امتناع مردم از ایمان به مسیح چیست؟ یوحنا در این آیه‌ها پاسخ را به ما داده است. ایشان ایمان نمی‌آورند زیرا که نمی‌خواهند طرق شریرانه و خودخواهانه خود را ترک کنند. ایشان تاریکی را دوست داشتند زیرا که در تاریکی شرارت ایشان پنهان می‌ماند، اما نه برای خدا! 
به همین دلیل است که ایمان اینقدر برای خدا اهمیت دارد. هنگامی که ایمان می‌آوریم، بدین معنی است که حقیقتا می‌خواهیم تاریکی را ترک کرده، وارد نور مسیح گردیم. بدینسان، در نظر خدا، بی ایمانی معادل گناهکار بودن، و ایمان داشتن به معنی عدالت است. ما به واسطۀ ایمان عادل شمرده شده ایم (رومیان ۵: ۱؛ غلاطیان ۲: ۱۵-۱۶).
۲۱... کسی که به راستی عمل می‌کند پیش روشنی می‌آید. به راستی عمل کردن به معنی توبۀ شخص از گناهان و گشودن دل برای پذیرفتن مسیح می‌باشد. آن به معنی رویگردانی از تاریکی و نفرت از شر می‌باشد. لزومی ندارد که چنین افرادی از روشنایی بترسند. 
کسانی که پیش روشنایی می‌آیند، از سر نو، از روح بدنیا می‌آیند (آیۀ ۵). زندگی نوین و دل نوین ایشان از خدا است. ایشان نمی‌توانند بگویند «اینها اعمال نیکوی من می‌باشد.» همۀ اعمال نیکو در خدا انجام می‌شود. انسان هیچ ادعایی بر کارهای نیکش نمی‌تواند داشته باشد (افسسیان ۲: ۸-۹ ). تمامی عدالت ما از روح‌القدس ناشی می‌شود که در درون ما که ایمان داریم، زیست می‌کند.
شهادت یحیای تعمید دهنده در مورد عیسی (۳: ۲۲-۳۶) 
۲۲ عیسی بعد از عید فصح (یوحنا ۲: ۱۳) و گفتگو با نیقودیموس به حوالی یهودیه، در اطراف ایالت یهودیه رفت. وی و شاگردانش نیز شروع کردند به تعمید دادن و دعوت مردم به توبه و روی آوردن به خدا (مرقس ۱: ۱۵). تعمید مردم به دست شاگردان عیسی و تحت هدایت او انجام می‌شد (یوحنا ۴: ۲).
۲۳-۲۴ یحیی نیز در آن نزدیکی تعمید می‌داد و هنوز به زندان افکنده نشده بود (مرقس ۶: ۱۷-۲۹). از این نکته در می‌یابیم که خدمت عیسی در جلیل که در مرقس ۱: ۱۴ قید شده است، هنوز آغاز نشده بود. بر این مبنا، عیسی هنوز پطرس، اَندریاس، یوحنا و یعقوب را به طور نهایی فرا نخوانده بود (مرقس ۱: ۱۶-۲۰). تنها بعد از بازگشت به جلیل بود که آن چهار شاگرد را برای پیروی دائمی فرا خواند (یوحنا ۴: ۴۳).
۲۵ برخی از شاگردان یحیای تعمید دهنده با یک یهودی در مورد احکام طهارت بحث می‌کردند. شاید آن یهودی یکی از شاگردان عیسی بود. شاید او گفته بود که به جا آوردن احکام طهارت ضرورتی ندارد (مرقس ۷: ۱-۲، ۵).
۲۶ طی بحث بر سر طهارت، شاگردان یحیی پی بردند که مردم بیشماری برای تعمید گرفتن نزد عیسی می‌روند. اکنون مردم بیشتر نزد عیسی می‌رفتند تا نزد یحیی. شاگردان یحیی از این امر رنجیدند. به نظر ایشان چنین آمد که اکنون همه نزد عیسی می‌روند، و به همین جهت حسادت کردند.
۲۷ یحیی به شاگردانش توصیه کرد که از موفقیت عیسی گله و شکایت نکنند. هر کس از جانب خدا برای وظیفۀ خاصی منصوب شده است و به هر انسانی عطیۀ خاصی داده شده است تا آن وظیفه را انجام دهد. هیچ کس چیزی نمی‌تواند یافت، مگر آنکه از آسمان بدو داده شود. یحیی ماموریت داشت که فقط راه را برای آمدن مسیح آماده کند. بنابراین، این بر طبق خواست خدا بود که مردم اکنون به عیسی روی آورند. 
باشد که هرگز به کسانی که از خدا مقام یا عطیه‌ای بزرگتر دریافت کرده‌اند، حسادت نورزیم. حسادت یکی از رایج ترین و زیانبارترین گناهان در بین مسیحیان است. حسادت عامل عمدۀ نفاق در کلیسا است. باشد که هر یک از ما برای عطایایی که خدا به ما داده است شکرگزار بوده، آنها را با جدیت در خدمت وی به کار بریم (اول قرنتیان ۴: ۷).
۲۸ یحیای تعمید دهنده خود گفته بود: «من مسیح نیستم» (یوحنا ۱: ۲۰). یحیی هرگز سعی نکرد که خود را برافرازد. هنگامی که مردم سعی کردند او را بیش از آنچه که شایسته بود تکریم کنند، وی آن را نپذیرفت. چه تعداد از ما چنین رفتار می‌کنیم؟ باشد که از سرمشق یحیی پیروی کنیم. تنها هدف یحیی هدایت مردم به سوی عیسی بود و نه بسوی خود. باشد که این هدف ما نیز باشد.
۲۹ یحیی فقط دوست داماد بود. داماد مسیح است و عروس کلیسا است یعنی تمامی ایمانداران (افسسیان ۵: ۲۳، ۳۱-۳۲؛ مکاشفه ۱۹: ۷-۸). عروس متعلق به داماد است و نه به دوست داماد. 
در عوض، دوست از شادی داماد شاد می‌شود. به همین طریق، یحیی نیز از اینکه مردم نزد عیسی می‌رفتند، شادی کرد.
۳۰ بامدادان، چون سپیده می‌دمد، نور ستارگان محو می‌شود. یحیای تعمید دهنده شبیه به ستارگان صبحگاهی بود که طلیعۀ مسیح را نوید می‌داد. 
یحیی جایگاه خود را می‌دانست. کل هدف او تجلیل از عیسی بود. این هدف تمام شاگردان مسیح است. کار ما تاباندن نور مسیح به انسانها است و نه تاباندن نور خود. ما باید هیچ باقی بمانیم، تا مسیح همه چیز باشد. 
اگر رهبران کلیسا تنها بر روی تمجید مسیح متمرکز می‌شدند، دیگر سعی نمی‌کردند که خود را مکرم تر از یکدیگر جلوه دهند. باشد که هر رهبر کلیسایی همانند یحیی دائما به خود بگوید: «می باید... من ناقص گردم.» پولس نیز این قاعده را بر ما عرضه داشت: هر یک دیگری را بیشتر از خود اکرام نماید (رومیان ۱۲: ۱۰). و البته ما باید مسیح را بالای همه محترم بداریم (آیۀ ۳۱).

کلام کتاب مقدس ....

تثنیه باب ۵ آیه ۳۲ تا ۳۳ 
۳۲ پس‌ بایستی‌ تمام‌ اوامر خداوند، خدایتان‌ را اطاعت‌ كنید و دستورات‌ او را بدقت‌ بجا آورید و آنچه‌ را كه‌ او می‌خواهد انجام‌ دهید. ۳۳ اگر چنین‌ كنید در سرزمینی‌ كه‌ به‌ تصرف‌ در می‌آورید زندگی‌ طولانی‌ و پربركتی‌ خواهید داشت‌. 
سموئیل اول باب ۱۵ آیه ۲۲ 
۲۲ سموئیل در جواب گفت: « آیا خداوند به قربانی ها خشنود است یا به اطاعت از کلامش؟ اطاعت بهتر از قربانی است. اگر او را اطاعت می کردی, خشنودتر می شد تا اینکه برایش گوسفندهای فربه قربانی کنی. 
متی باب ۵ آیه ۱۹ 
۱۹ پس اگر كسی ازكوچكترین حكم آن سرپیچی كند و به دیگران نیز تعلیم دهد كه چنین كنند، او در ملكوت آسمان از همه كوچكتر خواهد بود. اما هر كه احكام خدا را اطاعت نماید و دیگران را نیز تشویق به اطاعت كند، در ملكوت آسمان بزرگ خواهد بود. 
یوحنا باب ۱۴ آیه ۲۳ 
۲۳ عیسی جواب داد: “من خود را فقط به کسانی نشان می دهم که مرا دوست می دارند و هر چه می گویم اطاعت می کنند. پدرم خدا نیز ایشان را دوست دارد و ما نزد ایشان آمده ، با ایشان زندگی خواهیم کرد. 
یعقوب باب ۱ آیه ۲۲ تا ۲۵ 
۲۲ اما فراموش نکنید که این کلام را نه فقط باید شنید، بلکه باید به آن عمل کرد. پس خود را فریب ندهید، ۲۳ زیرا کسی که کلام را فقط می شنود ولی به آن عمل نمی کند، مانند شخصی است که صورت خود را در آینه نگاه می کند؛ ۲۴ اما به محض اینکه از مقابل آینه دور می شود، چهرة خود را فراموش می کند. ۲۵ اما کسی که به کلام خدا که قانون کامل آزادی بشر است ، توجه داشته باشد، نه تنها آن را همیشه بخاطرخواهد داشت ، بلکه به دستوراتش نیز عمل خواهد کرد، و خدا عمل او را برکت خواهد داد. 

ساره Sarah : نام دو شخصیت زن در کتاب مقدس ساره ذکر شده است.


ساره Sarah لغت فوق به معنای شاهزاده می باشد.نام دو شخصیت زن در کتاب مقدس ساره ذکر شده است. 
۱ - ساره همسر ابراهیم و مادر اسحق می باشد. وی اولین مادر قوم عبرانی به شمار می آید. او زن زیبایی بود و زیبایی او در اسنادی که به زبان آرامی می باشد و در دریای مرده کشف شده است نیز نوشته شده است. ابراهیم اولین شخص و جد قوم اسرائیل است. وی در اورکلدانیان زندگی می کردند و ابرام با سارا که خواهر ناتنی او بود، ازدواج کرد. هاران در ایام جوانی درگذشت و پس از آن، تارح پسرش ابرام و نوه اش لوط و عروسش سارای را با خود برداشته و اور کلدلنیان را به قصد کنعان ترک گفتند و به شهر حران رسیده و در آنجا ماندند. 
پس از مرگ تارح، زمانی که ابرام ۷۵ ساله بود، خداوند به او فرمود که شهر خود را ترک کرده و به سرزمینی که خداوند به او نشان خواهد داد برود. پس ابرام همراه با ساره و لوط، شهر خود را ترک گفت. وقتی‌ به‌ كنعان‌ رسیدند، در كنار بلوطِ موره‌ واقع‌ در شكیم‌ خیمه‌ زد. سپس‌، از آنجا به‌ كوهی‌ كه‌ در شرق بیت‌ئیل‌ است‌، كوچ‌ كرده‌، و در آنجا چادر زد. و بیت‌ئیل‌ در جهت‌ غربی‌ و عای‌ در طرف‌ شرقی‌ آن‌ قرار داشت. ولی‌ درآن‌ سرزمین‌ قحطی رخ داد و ابرام به طرف مصر کوچ کرد.‌ ابراهیم از ترس آنکه به خاطر زیبایی ساره، وی را به قتل برسانند، ساره را خواهر خود معرفی کرد و فرعون ساره را به قصر خود برد، ولی پس از آنکه فهمید وی همسر ابراهیم می باشد، پس ساره را به او بازگرداند و دستور داد تا آنها را روانه کنند. 
زمانی که ابراهیم پس از خرابی سدوم و غموره به سرزمین جرار کوچ کرد. ابیملكِ پادشاه فلسطینی قلمرو جرار بود. ابراهیم از ترس ساره را خواهر خود معرفی کرد و ابیملک، ساره را به زنی گرفته و به قصر خود برد.اما همان شب خدا در خواب بر وی ظاهر شده و به او گفت که ساره همسر ابراهیم می باشد. 
ابیملكِ با ساره همخوابه نشد و وی را به ابراهیم برگردانده و گوسفندان‌ و گاوان‌ و غلامان‌ و كنیزان‌ نیز به او بخشید و مقدار هزار مثقال نقره نیز به ساره داد که به انصاف با او عمل کرده باشد و به ابراهیم گفت، می تواند در هر نقطه از آن سرزمین که مایل است ساکن شود. ابراهیم برای وی دعا کرده و خداوند همسر و کنیزان او را شفا داد تا صاحب فرزندانی شوند. 
سارا زنی نازا بود و زمانی که خداوند بر ابراهیم ظاهر شد و مژده پسری را به سارای داد، نام وی را نیز در زمانی که او نود سال داشت به ساره تغییر داد و وی را مادر امتها خواند. برای دومین بار نیزخداوند توسط فرستادگان خود مژده پسر دار شدن را به ابراهیم و ساره داد، اما ساره به علت آنکه سالخورده بود، آن را باور نکرده و خندید، اما پس از آنکه خداوند از او برای خنده اش پرسید، وی آن را انکار کرد. 
سارا نازا بود و بچه دار نمی شد پس کنیز مصری خود هاجر را به ابرام داد. پس از آن به علت بی احترامی هاجر به ساره، ساره با وی بنای بد رفتاری را گذاشت و زمانی که هاجر حامله بود از پیش ساره فرار کرد اما فرشته خداوند او را باز پس فرستاد. و او دارای پسری شد که او را اسماعیل نامیدند. 
اسحق دومین نسل اسرائیل و تنها فرزند پسر ابراهیم و سارا بود. زمانی که ابرام نود و نه ساله بود، خداوند بر او ظاهر گشته، و نام او را به ابراهیم تغییر داده و فرمان ختنه را به او داده و گفت که او از ساره دارای پسری خواهد شد که قول خداوند است و او را اسحاق بنامند. ابراهیم صد ساله بود که اسحق به دنیا آمد و در روز هشتم تولد، ختنه شد. 
اسماعیل چهارده ساله بود که خداوند اسحاق را به ابراهیم و سارا داد. پس از باز گرفتن اسحاق از شیر، ابراهیم جشنی با شکوه بر پا کرد، در این جشن اسماعیل پسر هاجر آنها را مورد تمسخر قرار داد و سارا از ابراهیم خواست که آنها را بیرون کند، ابراهیم مایل به انجام این کار نبود، ولی خداوند به وی گفت با خواست سارا موافقت کند زیرا اسماعیل نمی تواند با اسحق وارث باشد، اما نسل اسماعیل را نیز کثیر خواهم گردانید. سپس ابراهیم نان و مشک آبی به هاجر داد و آنها را روانه کرد. 
سارا در سن ۱۲۷ سالگی در حبرون‌ واقع‌ در سرزمین‌ كنعان‌ وفات یافت و ابراهیم او را در غار مکفیله که از جانب بنی‌حت به او واگذار شده بود، دفن کرد. 
در کتاب اشعیا از ساره به عنوان شخصی که قوم اسرائیل را بوجود آورد یعنی مادر امتها اسم برده شده است. در عهد جدید چندین بار در کتابهای مختلف از ساره نام برده شده است. در رومیان از رحم مرده ساره گفته شده که باعث سست شدن ایمان ابراهیم نگردید و همچنین در مورد وعده پسری که خداوند به ساره داده بود. در پطرس اول از ساره به عنوان زنی مطیع همسرش و بدون ترس و نگرانی نام برده شده است. در عبرانیان او را زنی که به وسیله ایمان به خدا صاحب فرزند شد، با وجود اینکه سالخورده بود به وعده خدا اطمینان کرد. 
۲ - نام دختر اَشیر نیز ساره بوده است. در ترجمه قدیم ساره ذکر شده، اما در سایر ترجمه ها سارح نامیده شده است. (اعداد ۲۶: ۴۶)
پیدایش باب ۱۱ آیه ۲۹ 
۲۹ و ابرام‌ و ناحور زنان‌ برای‌ خود گرفتند. زن‌ ابرام‌ را سارای‌ نام‌ بود. و زن‌ ناحور را مِلكَه‌ نام‌ بود، دختر هاران‌، پدر مِلكَه‌ و پدر یسكَه. 
پیدایش باب ۲۰ آیه ۱۲ 
۱۲ و فی‌الواقع‌ نیز او خواهر من‌ است‌، دختر پدرم‌، اما نه‌ دختر مادرم‌، و زوجة‌ من‌ شد. 
پیدایش باب ۱۲ آیه ۱۰ تا ۱۱ 
۱۰ و قحطی‌ در آن‌ زمین‌ شد، و ابرام‌ به‌ مصر فرود آمد تا در آنجا بسر برد، زیرا كه‌ قحط‌ در زمین‌ شدت‌ می‌كرد. ۱۱ و واقع‌ شد كه‌ چون‌ نزدیك‌ به‌ ورود مصر شد، به‌ زن‌ خود سارای‌ گفت‌: «اینك‌ می‌دانم‌ كه‌ تو زن‌ نیكومنظر هستی. 
پیدایش باب ۱۲ آیه ۱۴ تا ۲۰ 
۱۴ و به‌ مجرد ورود ابرام‌ به‌ مصر، اهل‌ مصر آن‌ زن‌ را دیدند كه‌ بسیار خوش‌منظر اسـت‌. ۱۵ و امرای‌ فرعـون‌ او را دیدنـد، و او را در حضـور فرعون‌ ستودند. پس‌ وی‌ را به‌ خانة‌ فرعـون‌ در آوردنـد. ۱۶ و بخاطـر وی‌ با ابـرام‌ احسان‌ نمود، و او صاحب‌ میشها و گاوان‌ و حماران‌ و غلامان‌ و كنیـزان‌ و ماده‌ الاغـان‌ و شتـران‌ شد. ۱۷ و خداوند فرعـون‌ و اهل‌ خانة‌ او را بسبب‌ سارای‌، زوجة‌ ابرام‌ به‌ بلایای‌ سخت‌ مبتلا ساخت‌. ۱۸ و فرعـون‌ ابـرام‌ را خوانـده‌، گفت‌: «این‌ چیست‌ كه‌ به‌ من‌ كردی‌؟ چرا مرا خبر ندادی‌ كه‌ او زوجة‌ توست‌؟ ۱۹ چرا گفتی‌: او خواهر منست‌، كه‌ او را به‌ زنی‌ گرفتم‌؟ و الا´ن‌، اینك‌ زوجة‌ تو. او را برداشته‌، روانه‌ شو!» ۲۰ آنگاه‌ فرعون‌ در خصوص‌ وی‌، كسان‌ خود را امر فرمود تا او را با زوجه‌اش‌ و تمام‌ مایملكش‌ روانه‌ نمودند. 
پیدایش باب ۱۶ آیه ۱ تا ۹ 
۱ و سارای‌، زوجة‌ ابرام‌، برای‌ وی‌فرزندی‌ نیاورد. و او را كنیزی‌ مصری‌، هاجر نام‌ بود. ۲ پس‌ سارای‌ به‌ ابرام‌ گفت‌: «اینك‌ خداوند مرا از زاییدن‌ باز داشت‌. پس‌ به‌ كنیز من‌ درآی‌، شاید از او بنا شوم‌.» و ابرام‌ سخن‌ سارای‌ را قبول‌ نمود. ۳ و چون‌ ده‌ سال‌ از اقامت‌ ابرام‌ در زمین‌ كنعان‌ سپری‌ شد، سارای‌ زوجة‌ ابرام‌، كنیز خود هاجر مصری‌ را برداشته‌، او را به‌ شوهر خود، ابرام‌، به‌ زنی‌ داد. ۴ پس‌ به‌ هاجر درآمد و او حامله‌ شد. و چون‌ دید كه‌ حامله‌ است‌، خاتونش‌ بنظر وی‌ حقیر شد. ۵ و سارای‌ به‌ ابرام‌ گفت‌: «ظلم‌ من‌ بر تو باد! من‌ كنیز خود را به‌ آغوش‌ تو دادم‌ و چون‌ آثار حمل‌ در خود دید، در نظر او حقیر شدم‌. خداوند در میان‌ من‌ و تو داوری‌ كند.» ۶ ابرام‌ به‌ سارای‌ گفت‌: «اینك‌ كنیز تو به‌ دست‌ توست‌، آنچه‌ پسند نظر تو باشد، با وی‌ بكن‌.» پس‌ چون‌ سارای‌ با وی‌ بنای‌ سختی‌ نهاد، او از نزد وی‌ بگریخت‌. ۷ و فرشتة‌ خداوند او را نزد چشمة‌ آب‌ در بیابان‌، یعنی‌ چشمه‌ای‌ كه‌ به‌ راه‌ شور است‌، یافت‌. ۸ و گفت‌: «ای‌ هاجر، كنیز سارای‌، از كجا آمدی‌ و كجا می‌روی‌؟» گفت‌: «من‌ از حضور خاتون‌ خود سارای‌ گریخته‌ام‌.» ۹ فرشتة‌ خداوند به‌ وی‌ گفت‌: «نزد خاتون‌ خود برگرد و زیر دست‌ او مطیع‌ شو.» 
پیدایش باب ۱۷ آیه ۱۵ تا ۱۷ 
۱۵ و خدا به‌ ابراهیم‌ گفت‌: «اما زوجة‌ تو سارای‌، نام‌ او را سارای‌ مخوان‌، بلكه‌ نام‌ او ساره‌ باشد. ۱۶ و او را بركت‌ خواهم‌ داد و پسری‌ نیز از وی‌ به‌ تو خواهم‌ بخشید. او را بركت‌ خواهم‌ داد و امتها از وی‌ به‌ وجود خواهند آمد، و ملوك‌ امتها از وی‌ پدید خواهند شد.» ۱۷ آنگاه‌ ابراهیم‌ به‌ روی‌ در افتاده‌، بخندید و در دل‌ خود گفت‌: «آیا برای‌ مرد صد ساله‌ پسری‌ متولد شود و ساره‌ در نود سالگی‌ بزاید؟» 
پیدایش باب ۱۸ آیه ۹ تا ۱۵ 
۹ به‌ وی‌ گفتند: «زوجه‌ات‌ ساره‌ كجاست‌؟» گفت‌: «اینك‌ در خیمه‌ است‌.» ۱۰ گفت‌: «البته‌ موافق‌ زمان‌ حیات‌، نزد تو خواهم‌ برگشت‌، و زوجه‌ات‌ ساره‌ را پسری‌ خواهد شد.» و ساره‌ به‌ در خیمه‌ای‌ كه‌ در عقب‌ او بود، شنید. ۱۱ و ابراهیم‌ و ساره‌ پیر و سالخورده‌ بودند، و عادت‌ زنان‌ از ساره‌ منقطع‌ شده‌ بود. ۱۲ پس‌ ساره‌ در دل‌ خود بخندید و گفت‌: «آیا بعد از فرسودگی‌ام‌ مرا شادی‌ خواهد بود، و آقایم‌ نیز پیر شده‌ است‌؟» ۱۳ و خداوند به‌ ابراهیم‌ گفت‌: «ساره‌ برای‌ چه‌ خندید و گفت‌: آیا فی‌الحقیقه‌ خواهم‌ زایید و حال‌ آنكه‌ پیر هستم‌؟ ۱۴ مگر هیچ‌ امری‌ نزد خداوند مشكل‌ است‌؟ در وقت‌ موعود، موافق‌ زمان‌ حیات‌، نزد تو خواهم‌ برگشت‌ و ساره‌ را پسری‌ خواهد شد.» ۱۵ آنگاه‌ ساره‌ انكار كرده‌، گفت‌: »نخندیدم‌»، چونكه‌ ترسید. گفت‌: «نی‌، بلكه‌ خندیدی«‌. 
پیدایش باب ۲۱ آیه ۱ تا ۷ 
۱ و خداوند برحسب‌ وعدة‌ خود، از ساره‌ تفقد نمود، و خداوند ، آنچه‌ را به‌ ساره‌ گفته‌ بود، بجا آورد. ۲ و ساره‌ حامله‌ شده‌، از ابراهیم‌ در پیری‌اش‌، پسری‌ زایید، در وقتی‌ كه‌ خدا به‌ وی‌ گفته‌ بود. ۳ و ابراهیم‌، پسر مولود خود را، كه‌ ساره‌ از وی‌ زایید، اسحاق‌ نام‌ نهاد. ۴ وابراهیم‌ پسر خود اسحاق‌ را، چون‌ هشت‌ روزه‌ بود، مختون‌ ساخت‌، چنانكه‌ خدا او را امر فرموده‌ بود. ۵ و ابراهیم‌، در هنگام‌ ولادت‌ پسرش‌، اسحاق‌، صد ساله‌ بود. ۶ و ساره‌ گفت‌: «خدا خنده‌ برای‌ من‌ ساخت‌، و هر كه‌ بشنود، با من‌ خواهد خندید.» ۷ و گفت‌: «كه‌ بود كه‌ به‌ ابراهیم‌ بگوید، ساره‌ اولاد را شیر خواهد داد؟ زیرا كه‌ پسری‌ برای‌ وی‌ در پیری‌اش‌ زاییدم‌.» 
پیدایش باب ۲۱ آیه ۱۰ تا ۱۲ 
۱۰ پس‌ به‌ ابراهیم‌ گفت‌: «این‌ كنیز را با پسرش‌ بیرون‌ كن‌، زیرا كه‌ پسر كنیز با پسر من‌ اسحاق‌، وارث‌ نخواهد بود.» ۱۱ اما این‌ امر، بنظر ابراهیم‌، دربارة‌ پسرش‌ بسیار سخت‌ آمد. ۱۲ خدا به‌ ابراهیم‌ گفت‌: «دربارة‌ پسر خود و كنیزت‌، بنظرت‌ سخت‌ نیاید، بلكه‌ هر آنچه‌ ساره‌ به‌ تو گفته‌ است‌، سخن‌ او را بشنو، زیرا كه‌ ذریت‌ تو از اسحاق‌ خوانده‌ خواهد شد. 
پیدایش باب ۲۳ آیه ۱ تا ۲ 
۱ و ایام‌ زندگانی‌ ساره‌، صد و بیست‌ و هفت‌ سال‌ بود. این‌ است‌ سالهای‌ عمر ساره‌. ۲ و ساره‌ در قریة‌ اربع‌ كه‌ حبرون‌ باشد، در زمین‌ كنعان‌ مرد. و ابراهیم‌ آمد تا برای‌ ساره‌ ماتم‌ و گریه‌ كند. 
پیدایش باب ۲۳ آیه ۱۹ 
۱۹ از آن‌ پس‌، ابراهیم‌، زوجة‌ خود ساره‌ را در مغارة‌ صحرای‌ مكفیله‌، در مقابل‌ ممری‌، كه‌ حبرون‌ باشد، در زمین‌ كنعان‌ دفن‌ كرد. 
اشعیا باب ۵۱ آیه ۲ 
۲ به‌ پدر خود ابراهیم‌ و به‌ ساره‌ كه‌ شما را زایید نظر نمایید زیرا او یك‌ نفر بود حینی‌ كه‌ او را دعوت‌ نمودم‌ و او را بركت‌ داده‌، كثیر گردانیدم‌. 
رومیان باب ۴ آیه ۱۹ 
۱۹ و در ایمان‌ کم‌ قوت‌ نشده‌، نظر کرد به‌ بدن‌ خود که‌ در آن‌ وقت‌ مرده‌ بود، چونکه‌ قریب‌ به‌ صد ساله‌ بود و به‌ رحم‌ مرده‌ ساره‌. 
رومیان باب ۹ آیه ۹ 
۹ زیرا کلام‌ وعده‌ این‌ است‌ که‌ موافق‌ چنین‌ وقت‌ خواهم‌ آمد و ساره‌ را پسری‌ خواهد بود. 
پطرس اول باب ۳ آیه ۶ 
۶ مانند ساره‌ که‌ ابراهیم‌ را مطیع‌ می‌بود و او را آقا می‌خواند و شما دختران‌ او شده‌اید، اگر نیکویی‌ کنید و از هیچ‌ خوف‌ ترسان‌ نشوید. 
عبرانیان باب ۱۱ آیه ۱۱ 
۱۱ به‌ ایمان‌ خود ساره‌ نیز قوت‌ قبول‌ نسل‌ یافت‌ و بعد از انقضای‌ وقت‌ زایید، چونکه‌ وعده ‌دهنده‌ را امین‌ دانست‌. 
اعداد باب ۲۶ آیه ۴۶ 
۴۶ و نام‌ دختر اَشیر، ساره‌ بود. 

پنطیکاست : ریزش‌ روح‌القدس‌، قلبِ آن‌ عهد جدیدی‌ است‌ که‌ خدا با قوم‌ خود بست.

در روز پنطیکاست‌، یهودیان‌ در کنار حقایق‌ دیگر، نزول‌ شریعت‌ بر کوه‌ سینا را به‌یاد آورده‌، جشن‌ می‌گرفتند. این‌ واقعه‌ در کتاب‌ خروج‌ باب‌های‌ ۱۹ و ۲۰آمده‌ است‌. خدا شخصاً در طوفان‌ و آتش‌ بر کوه‌ سینا نزول‌ کرد و در آنجا شریعت‌ را به‌ قوم‌ اسرائیل‌ داد و با آنها عهد بست‌. شریعت‌، قلب‌ عهدی‌ بود که‌ خدا با انسان‌ بست‌. گرچه‌ خدا قوم‌ اسرائیل‌ را از اسارت‌ رهایی‌ داده‌ بود، اما از طریق‌ اعطای‌ شریعت‌ بود که‌ قوم‌ اسرائیل‌ قوم‌ خدا شد و یهوه‌، خدای‌ ایشان‌ گردید. ایشان‌ از طریق‌ حفظ‌ شریعت‌ بود که‌ نشان‌ می‌دادند قوم‌ خدا هستند. از این رو، شریعت‌ کانون‌ حیات‌ دینی‌ و روحانی‌ قوم‌ اسرائیل‌ بود. شریعت‌ قلب‌ عهدعتیق‌ بود.
در عهدجدید، در روز پنطیکاست‌ که‌ یادبود اعطای‌ شریعت‌ بود، روح‌القدس‌ قلب‌ عهدجدید گشت‌. سمبولیزم‌ باد شدید و آتش‌، یادآور آتش‌ و طوفانی‌ بود که‌ خدا در آنها بر کوه‌ سینا نازل‌ گشت‌، با این‌ تفاوت‌ که‌ این‌ بار، این‌ روح‌القدس‌ بود که‌ به‌ جای‌ شریعت‌، به‌ قوم‌ خدا اعطا می‌شد. افاضۀ‌ روح‌القدس‌ در روز پنطیکاست‌، تحقق‌ وعده‌هایی‌ بود که‌ انبیای‌ عهدعتیق‌ داده‌ بودند. شریعت‌ موسی‌ که‌ بر روی‌ سنگ‌ و خارج‌ از وجود انسان‌ بود، می‌بایست‌ جای‌ خود را به‌ حضور روح‌القدس‌ در قلب‌ و وجود انسان‌ می‌داد (حزقیال‌ ۳۶: ‏۲۵-‏‏۲۸ و ارمیا ۳۱: ‏۳۱-‏‏۳۳). می‌بایست‌ روح‌القدس‌ به‌طور واقعی‌ در زندگی‌ ایماندار حضور داشته‌ باشد تا او را در انجام‌ احکام‌ و ارادۀ‌ خدا قدرت‌ ببخشد. از این رو، تجربۀ‌ پنطیکاست‌ یعنی‌ حضور روح‌القدس‌ در زندگی‌ ایماندار، قلب‌ عهدجدید است.
تجربۀ‌ پنطیکاست‌ و پری‌ روح‌القدس‌، یک‌ امر اختیاری‌ در زندگی‌ روحانی‌ ایماندار نیست‌. همانطور که‌ حیات‌ دینی‌ یهودیان‌ بدون‌ شریعت‌ امکان‌ نداشت‌، زندگی‌ روحانی‌ مسیحی‌ نیز بدون‌ پری‌ روح‌القدس‌ مطابق‌ تجربۀ‌ پنطیکاست‌ غیرممکن‌ است.
واقعۀ‌ پنطیکاست‌، یک‌ تجربۀ‌ کاریزماتیک‌ بود
روحی‌ که‌ در روز پنطیکاست‌ بر کلیسا ریخت‌، روح‌ نبوت‌ بود. در سنت‌ یهود، روح‌القدس‌ بیش‌ از هر چیز، روح‌ نبوت‌ بود. روح‌ نبوت‌ میان‌ خدا و انسان‌ رابطۀ‌ مستقیم‌ ایجاد می‌کرد. کارکرد روح‌ نبوت‌ به‌طور کلی‌ شامل‌ این‌ چهار مورد می‌گردید‌: ۱) صحبت‌ مستقیم‌ خدا با انسان‌ که‌ همان‌ نبوت‌ به‌ معنای‌ خاص‌ است‌. ۲) عطیۀ‌ حکمت‌ برای‌ شناخت‌ اراده‌ و نقشۀ‌ خدا و شناخت‌ حقایق‌ الهی‌ به‌طور کلی‌. ۳) حمد و تسبیح‌ خدا تحت‌ الهام‌ روح‌القدس‌ که‌ گاهی‌ به‌صورت‌ سرودهای‌ روحانی‌ نیز بیان‌ می‌شد (نظیر مزامیر و سرود زکریا، پدر یحیی‌). ۴) و بالاخره‌، در سرحد مفهوم‌ روح‌ نبوت‌، آیات‌ و معجزات‌ هم‌ قرار می‌گرفت‌، یعنی‌ تقریباً همان‌ پدیده‌هایی‌ که‌ پولس‌ به‌عنوان‌ عطایای‌ روح‌القدس‌ در اول‌ قرنتیان‌ باب‌ ۱۲ معرفی‌ می‌کند.
در مورد روح‌ نبوت‌ در عهدعتیق‌، یهودیانِ زمان‌ مسیح‌ سه‌ عقیده‌ داشتند. اولاً در عهدعتیق‌، روح‌ نبوت‌ فقط‌ بر افراد معدودی‌ نازل‌ می‌شد. ثانیاً به‌خاطر عصیان‌ قوم‌، روح‌ نبوت‌ اسرائیل‌ را ترک‌ کرده‌ بود. ثالثاً مطابق‌ پیشگویی‌های‌ انبیا، قوم‌ اسرائیل‌ معتقد بود که‌ در ایام‌ آخر خدا روح‌ خود را بر همۀ‌ افراد قوم‌ خواهد ریخت‌ و این بار، همه‌ از روح‌ خدا پر خواهند شد.
در روز پنطیکاست‌، پطرس‌ نزول‌ روح‌القدس‌ را دقیقاً تحقق‌ یکی‌ از همین‌ پیشگویی‌ها، یعنی‌ یوئیل‌ ۲: ‏۲۸ و ۲۹ معرفی‌ می‌کند. پطرس‌ تکلم‌ به‌ زبان‌ها را به‌عنوان‌ یکی‌ از اشکال‌ پدیده‌های‌ نبوتی‌ تعبیر کرد و آن‌ را دلیل‌ بر نزول‌ روح‌القدس‌ بر شاگردان‌ و نیز شروع‌ ایام‌ آخر به‌شمار آورد. گرچه‌ در پیشگویی‌ یوئیل‌، هیچ‌ اشاره‌ای‌ به‌ تکلم‌ به‌ زبان‌ها نشده‌، اما پطرس‌ مطابق‌ با سنت‌ یهود، آن‌ را نوعی‌ نبوت‌ به‌شمار آورد، و به‌ همین‌ دلیل‌ آن‌ را نشانۀ‌ نزول‌ روح‌القدس‌ محسوب‌ کرد. در اعمال‌ ۱۹: ‏۶ رابطۀ‌ زبان‌ها و نبوت‌ روشن‌تر می‌شود.
بنابراین‌، روحی‌ که‌ در روز پنطیکاست‌ و نیز در سایر اشارات‌ کتاب‌ اعمال‌ رسولان‌ بر کلیسا ریخته‌ شد، بنا بر ذات‌ و ماهیت‌ خود، روح‌ نبوت‌ بود و مظاهر کاریزماتیک‌ کار روح‌ را به‌ همراه‌ داشت‌. وقتی‌ پطرس‌ در مقابل‌ جمعیت‌ ایستاد و فرمود که‌ این‌ واقعه‌، "وعده‌ است‌ برای‌ شما و فرزندان‌ شما و همۀ‌ آنانی که‌ دورند، یعنی‌ هر که‌ خداوند خدای‌ ما او را بخواند" (اعمال‌ ۲: ‏۳۹)، حتی‌ برای‌ لحظه‌ای‌ فکر نمی‌کرد که‌ بعد از ایام‌ رسولان‌، روح‌القدس‌ ماهیت‌ خود را عوض‌ خواهد کرد و همۀ‌ مظاهر کاریزماتیک‌ او از میان‌ خواهد رفت‌. عطایای‌ روح‌ جزء لاینفک‌ ذات‌ و ماهیت‌ کار روح‌القدس‌ به‌عنوان‌ روح‌ نبوت‌ است.
خدا در روز پنطیکاست‌، روح‌القدس‌ را بر کلیسا افاضه‌ فرمود زیرا می‌خواست‌، و امروز نیز می‌خواهد، که‌ با ایماندار رابطه‌ای‌ مستقیم‌ داشته‌ باشد، حقایق‌ روحانی‌ را بر او مکشوف‌ سازد، او را در حمد و پرستش‌ و عبادت‌ یاری‌ دهد، و عطایای‌ روحانی‌ را در زندگی‌ او ظاهر سازد. براساس‌ این‌ تعریف‌، تجربۀ‌ پنطیکاست‌ محدود به‌ قرن‌ اول‌ نمی‌شود و امری‌ اختیاری‌ نمی‌باشد.
 روحی‌ که‌ در روز پنطیکاست‌ بر کلیسا ریخت‌، عیسی‌ را خداوند زندۀ‌ کلیسا می‌سازد
در اول‌ قرنتیان‌ ۱۲: ‏۳ تصریح‌ شده‌ که‌ هیچ کس‌ جز به‌وسیلۀ‌ روح‌القدس‌ قادر نیست‌ عیسی‌ را خداوند بخواند. این‌ روح‌القدس‌ است‌ که‌ مؤمن‌ را قادر می‌سازد تا نه‌ فقط‌ عیسی‌ را خداوند بخواند، بلکه‌ او را خداوند زندگی‌ خود بسازد. به‌ همین‌ شکل‌، در اعمال‌ ۲: ‏۳۳-‏‏۳۶ می‌خوانیم‌ که‌ این‌ نزول‌ از جانب‌ عیسی‌ بود که‌ ثابت‌ می‌کرد او بر دست‌ راست‌ خدا نشسته‌ و خداوند کلیسا شده‌ است.
در عهدعتیق‌، یهوه‌ شریعت‌ را بر الواح‌ سنگی‌ نوشت‌ و آن‌ را به‌ قوم‌ عطا فرمود. در عهدجدید، این‌ عیسای‌ خداوند است‌ که‌ روح‌القدس‌ را عطا می‌کند و به‌وسیلۀ‌ او شریعتِ محبتِ خود را بر دل‌ انسان‌ می‌نویسد (دوم‌ قرنتیان‌ ۳: ‏۳). قوم‌ اسرائیل‌ شریعت‌ را نگاه‌ نداشتند؛ بنابراین‌، خداوندی یهوه‌ در زندگی‌ آنان‌ تحقق‌ نیافت‌. در عهدجدید، یهوه‌ در عیسی‌ به‌ سراغ‌ قوم‌ خود می‌آید و توسط‌ روح‌، شریعت‌ خود را بر قلوب‌ مؤمنین‌ می‌نویسد.
این‌ عیسای‌ خداوند است‌ که‌ توسط‌ روح‌القدس‌، عطایای‌ خود را به‌ کلیسا عطا می‌کند و از طریق‌ این‌ عطایا در کلیسا عمل‌ می‌کند (اول‌ قرنتیان‌ ۱۲: ‏۳-‏‏۵؛ افسسیان ‌۴: ‏۷ و ۸؛ رومیان‌ ۱۵: ‏‏۱۸ و ۱۹). روح‌القدس‌ مسیح‌ را در ما ساکن‌ می‌کند و او را خداوند و مالک‌ زندگی‌ ما می‌سازد (رومیان‌ ۸:‏۹ و ۱۰). روح‌القدس‌ عیسی‌ را آشکار می‌کند و او را جلال‌ می‌دهد (یوحنا ۱۶:‏ ۱۳-‏‏۱۴). او توجه‌ ما را نه‌ بر خودش‌ و نه‌ بر تجارب‌ روحانی‌، بلکه‌ بر عیسای‌ خداوند متمرکز می‌سازد.
اینست‌ معنا و مفهوم‌ واقعۀ‌ پنطیکاست‌. پنطیکاست‌، قلب‌ عهدجدید است‌. پری‌ روح‌القدس‌ دریچه‌ تجربیات‌ کاریزماتیک‌ را به‌ روی‌ ایماندار می‌گشاید و با پری‌ روح‌القدس‌، خداوندی عیسای‌ مسیح‌ در زندگی‌ ایماندار تثبیت‌ می‌شود. باشد که‌ تجربۀ‌ پری دائمی‌ روح‌القدس‌ نصیب‌ همۀ‌ مؤمنین‌ باشد.



کتاب مقدس :عهد جدید

کتاب مقدس : عهد قدیم 

 پیدایش ...خروج  ...لاویان ... اعداد  ... تثنیه ...
یوشع  ...داوران  ...  روت  ... اول سموئیل  ...
هوشع  ...  یوئیل ... عاموس...عوبدیا ...   یونس  ...میکاه...
 ناحوم    ... حبقوق ... صفنیا  ... حجی   ... زکریا  ...  ملاکی ...


یوحنا باب یک آیه دو : او همواره زنده بوده ، و خود او خداست .

  رومیان باب هشت آیه سی و چهار
   پس دیگر چه کسی می تواند ما را محکوم نماید؟ آیا مسیح ؟ نه ! چون اوست که در راه ما مرد و زنده شد و اکنون در بالاترین مقام ، در کنار خدا نشسته است و برای ما شفاعت می کند.
  رومیان باب چهار آیه بیست و پنج
   عیسی مسیح بخاطر گناهان ما تسلیم مرگ گردید و دوباره زنده شد تا ما در پیشگاه خدا “بی گناه “ بحساب آییم .
  رومیان باب شش آیه ده
   مسیح مرد تا قدرت گناه را در هم بکوبد و اکنون تا ابد زنده است تا با خدا رابطه ابدی داشته باشد.
 لوقا باب بیست و چهار آیه چهل و شش
   سپس فرمود: “بلی ، از زمانهای دور، در کتابهای انبیاء نوشته شده بود که مسیح موعود باید رنج و زحمت ببیند، جانش را فدا کند و روز سوم زنده شود؛
  لوقا باب نه آیه بیست و دو
   سپس به ایشان فرمود: “لازم است که من رنج و عذاب بسیار بکشم . بزرگان قوم ، کاهنان اعظم و علمای دین مرا محکوم کرده ، خواهند کشت . اما من روز سوم زنده خواهم شد!”
  مرقـس باب شانزده آیه نه
   عیسی روز یکشنبه صبح زود زنده شد. اولین کسی که او را دید مریم مجدلیه بود، که عیسی از وجود او هفت روح ناپاک بیرون کرده بود.
مرقـس باب شانزده آیه ده
   او نیز رفت و به شاگردان عیسی که گریان و پریشان حال بودند، مژده داد که عیسی را زنده دیده است !
 غلاطیان باب دو آیه بیست
   وقتی مسیح بر روی صلیب مصلوب شد، در حقیقت من نیز با او مصلوب شدم . پس دیگر من نیستم که زندگی می کنم ، بلکه مسیح است که در من زندگی می کند! و این زندگی واقعی که اینک در این بدن دارم ، نتیجه ایمان من به فرزند خداست که مرا محبت نمود و خود را برای من فدا ساخت .
  متی باب بیست و هفت آیه شصت و چهار
   پس خواهش می کنیم دستور فرمایید قبر را تا سه روز زیر نظر داشته باشند، تا شاگردانش نتوانند بیایند و جسد او را بدزدند و ادعا کنند که او زنده شده است ! اگر موفق به این کار شوند، وضع بدتر از اول می شود. »
   متی باب بیست و هشت آیه شش و آیه هفت
   او اینجا نیست ! همانطور که خودش گفته بود، زنده شده است . جلو بیایید و جایی که جسد او را گذاشته بودند، به چشم خود ببینید.
7/ و حالا زود رفته ، به شاگردانش بگویید که او زنده شده است و به جلیل می رود تا ایشان را در آنجا ببیند. فراموش نکنید این پیغام را به آنان برسانید. »
یوحنا باب بیست آیه بیست و پنج
   پس ، وقتی به او گفتند که خداوند را دیده اند، جواب داد: “من که باور نمی کنم . تا خودم زخم میخهای صلیب را در دستهای او نبینم و انگشتانم را در آنها نگذارم و به پهلوی زخمی اش دست نزنم ، باور نمی کنم که او زنده شده است .”
  رومیان باب چهارده آیه نه
   مسیح نیز به همین منظور مرد و زنده شد تا بتواند هم در طول زندگی و هم در زمان مرگمان ، خداوند و صاحب اختیار ما باشد.
   قرنتیان دوم باب چهار آیه چهارده
   می دانیم همان خدا که خداوند ما عیسی را پس از مرگ زنده کرد، ما را نیز مانند عیسی مسیح ، زنده خواهد کرد تا به همراه شما به حضور او ببرد.
   قرنتیان دوم باب پنج آیه پانزدهم
   مسیح برای همه مرد تا تمام کسانی که زنده اند یعنی کسانی که از او زندگی جاوید یافته اند، دیگر برای خود و ارضای خواسته های خود زندگی نکنند، بلکه برای خشنودی همان کسی زندگی کنند که در راه ایشان مرد و دوباره زنده شد.

معجزه فیض خداوند

فیض خداوند را چگونه دریافت کنیم و اصولا فیض خداوند  با اعجاب فیض به چه معنای میباشد . فیض خدا بر دنیای سرد و بی‌روح ما جاری شده و اثر آن در نوشته‌ای از یکی از بزرگترین نویسنـدگان مسیحی معاصر جلوه‌گر گشته است‌.
فیلیپ یانسی نویسنده کتاب What's so amazing about Grace که به فارسی اعجاب فیض؟‌ ترجمه شده است‌، اثری شگفت‌انگیز خلق نموده که به گفته علمای مسیحی می‌تواند عاملی باشد برای تحول کلیسای معاصر.
نویسنده‌کتاب به عنوان سردبیر مهمترین سازمان انتشاری مسیحی (مسیحیت امروز) با بکارگیری بیش از ۳۰ سال مطالعه‌، تحقیق و تجربه در زمینه‌های متعدد الهیات‌، تفسیر، جامعه‌شناسی و فن نگارش ابتدا به ریشه‌یابی کلمه کلیدی "فیض‌" پرداخته و سپس کاربردهای متفاوت این کلمه را در زبان و فرهنگ دنیای مسیحیت ارزیابی می‌کند. یانسی جهت پرداختن به این امر مهم و خطیر به حوضه‌های مختلف زبان‌شناسی‌، تاریخی‌، اجتماعی و نیز متن کلام خدا نظر می‌افکند و نحوۀ کاربرد این مفهوم را در تاریخ نجات مورد بررسی قرار می‌دهد.
نگاه دقیق و هوشیارانۀ نویسنده به عهدعتیق و نیز بررسی و روشن‌سازی مفهوم این کلمه در آن (حتی با توجه به عدم ذکر صریح این کلمه در عهد عتیق‌) از شاهکارهای وی محسوب می‌شود. یانسی با ذکر روایاتی از زندگی شخصیت‌های عهدعتیق و نیز بررسی نحوۀ نگرش خداوند نسبت به ایشان و نیز عملکرد فیض آمیز خدا در تاریخ و زندگی قوم خود، به آشکارسازی مفهوم فیض می‌پردازد. سپس به عهدجدید پرداخته و با استفاده از مثل‌های اعجاب‌انگیز خداوند ما عیسی‌مسیح‌، نقطه اوجِ ظهور و تکامل نهایی فیض را در شخصیت‌، زندگی‌، تعالیم و مرگ و قیام مسیح ارزیابی می‌کند.
یکپارچگی نگرش نویسنده نسبت به کلام خدا و ردیابی فیض خدا از ابتدای تاریخ تا به انتها یکی دیگر از شگفتی‌های اثر او است.
یانسی در فصول ابتدایی کتاب به تشریح وجوه تمایز و تفاوت میان نگرش خداوند نسبت به انسان و نیز نگرش انسانها نسبت به خدا و سایر همنوعان می‌پردازد. "محاسبات جدید فیض " مفهومی است حیاتی که هر مسیحی ایماندار و معتقد به کلام خدا نیازمند به درک واقعی آن است. نویسنده با بررسی واژه "بخشش‌" که از حیاتی‌ترین و اصیل‌ترین مفاهیم موجود در کلام خدا و تفکر مسیحی است‌، نگرشی جدید و انقلابی به خوانندۀ خود ارائه می‌کند.
فیلیپ یانسی در یکی از زیباترین فصول این کتاب (فصل چهارم‌) به تشریح عمده‌ترین تفاوت میان مسیحیت و تمامی سایر مذاهب‌، جهان‌بینی‌ها و تفکرات فلسفی پرداخته‌، با نقل‌قولی از متفکـر بزرگ و فقید مسیحی سی‌. اس‌. لوئیس این فصل را آغاز می‌کند. این فصل برای علاقمندانی که ذهن‌یشان در این زمینه مملو از سؤالات بی‌پاسخ است، منبعی است اصیل‌، موثق و پراز برکت‌.
حوزۀ تاریخ و بررسی مشکلات تاریخی که کلیسا و مسیحیت همواره با آن روبرو بوده عرصه‌ای است که از دید نویسنده‌ای آگاه و فرزانه مانند یانسی دور و مخفی نمانده است‌. مشکلاتی نظیر وقوع جنگهای جهانی و جنایات واقع‌شده در آنها، انقلابات‌، نسل‌کشی و همینطور تنش‌ها و مشکلات جاری قرن معاصر از قبیل نژادپرستی و انحرافات اخلاقی و جنسی (همجنس‌بازی‌) که تهدیدی برای مسیحیان و تمامی انسانهای حق‌جو و پای‌بند به تعالی روح و اخلاق محسوب می‌شوند، موضوعاتی هستند حیاتی و در خور توجه بحث و بررسی‌. نویسنده کتاب با درایتی کافی و نیز نگرشی روحانی و مسیحی و نیز با استفاده از منابع غنی تاریخی و نیز روحانی و همچنین بکارگیری نقطه‌نظرهای الهیدانان و انسانهای فرزانه و حکیمی مانند کارل بارت‌، سی‌.اس‌.لوئیس و لوئیس اسمدز و بسیاری دیگر به بحث و بررسی پیرامون این مشکلات پرداخته است‌.
کتاب "اعجاب فیض‌" در طی سالهای اخیر در آمریکا و اروپا یکی از پرفروشترین کتابهای مسیحی بوده و بسیاری از مسیحیانی که این کتاب را مطالعه کرده‌اند معتقدند که مطالعه این کتاب برای هر ایماندار مسیحی و هر انسان حق‌جو و علاقمند به آشنایی با مسیحیت اصیل ضروری می‌باشد.

اطاعت و روح تواضع و فروتنی

ریشه‌های عبری و یونانی این واژه در بردارندۀ مفهوم گوش سپردن و یا شنیدنی توأم با توجه به یک مرجع مقتدر است. عهدعتیق مکرراً بر شنیدن صدای خدا و سرسپردگی از آن تأکید می‌ورزد (مزمور ۸۱:‏۱۱ و ارمیا ۷:‏۲۴-‏۲۸). از این‌رو، نااطاعتی به معنای بستن گوش بر آوای الهی است. آوایی که انسان را به‌سوی در پیش گرفتن طریقی خاص در زندگی دعوت می‌کند تا همسو با مقاصد الهی به پیش رود. آدم اول به صدای خدا گوش جان نداد و سقوط بشر را به‌بار آورد، حال آنکه آدم دوم با شنیدن پیوستۀ ندای الهی سرنوشت دیگری را برای نسل بشر رقم زد (رومیان ۵:‏۱۹، اول قرنتیان ۱۵:‏۲۲). عیسای مسیح تا پای جان فرمان خدا را به‌پیش برد (فیلیپیان ۲:‏۸، عبرانیان ۵:‏۸ و ۱۰:‏۵-‏۱۰) و رفاقت با خدا را برای همه آنانی که به او ایمان آوردند به‌ارمغان آورد (رومیان ۵:‏۱۵-‏۱۹).
واژه‌های ایمان و اطاعت در اناجیل مترادفند (اعمال رسولان ۶:‏۷، رومیان ۶:‏۱۷، عبرانیان ۵:‏۹ و اول پطرس ۱:‏۲۲). به بیان دیگر، بی‌ایمانی، نااطاعتی قلمداد می‌گردد (رومیان ۱۰:‏۱۶، دوم تسالونیکیان ۱:‏۸، اول پطرس ۲:‏۸).
اطاعت مسیحی به‌معنای شبیه شدن به خدا از نظر اخلاقی است (اول پطرس ۱:‏۵ به بعد). اطاعت مسیحی یعنی سرمشق‌‌گیری از محبت و افتادگی مسیح (فیلیپیان ۲:‏۵ به بعد، افسسیان ۴:‏۳۲-‏۵:‏۲). در واقع اطاعت واکنش شخص نسبت به فیض سرشار الهی است (رومیان ۱۲:‏۱ به بعد).اقتباس از: ‌New Bible Dictionary