افزایش گرایش ایرانیان به مسیحیت


از زمان آغاز و تشكیل كلیسای اولیه توسط شاگردان مسیح تا به امروز،كلیسا در تمامی دوران خود همواره زیر ظلم و جفای حكومتهای وقت قرار داشت، در دوران كلیسای اولیه مسیحیان توسط امپراطوری روم شكنجه و به صلیب كشیده می شدند و حتی بسیاری از ایمانداران مسیحی را بخاطر اعتقاداتشان به جلوی شیران درنده و گرسنه می انداختند تا بدینوسیله درس عبرتی باشد برای سایرین و تا بدین طریق بتوانند مانع از پیشرفت و اشاعه مسیحیت شوند.
اما نتیجه این "جفا بر كلیسا" چه بوده؟ می بینیم كه نتیجه معكوسی داشته و نه تنها جلوی حركت كلیسا گرفته نشده بلكه مسیر تاریخ رو عوض كرده و دنیای امروز بر اساس میلاد مسیح تاریخ گذاری شده بطوریکه می گویند پیش از میلاد و پس از میلاد. انجیل خود این حقیقت را اعلان می کند كه تا وقتی در جامعه ای ایمانداران مسیحی وجود دارند جفا هم در كنار آن وجود خواهد داشت.
 پس از برقراری حکومت اسلامی در سال ۵۷ و با روی كار آمدن حكومت مذهبی اسلامی ، كلیسا بر طبق اصول و تعالیم خود مبنی بر بشارت انجیل همچنان به حركت بشارت و رساندن پیام انجیل خودش توسط ایمانداران مسیحی ادامه می داد تا اینكه پس از چند سال كلیسای بشارتی (پروتستان) ایران همواره از سوی حكومت مذهبی تحت فشارهای فزاینده حكومتی قرار گرفت و در این راستا دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی نیز تعدادی از هموطنان مسیحی را از جمله برخی از چهره های برجسته مسیحی و کشیشان کلیسا را با ماشین ترور و در قالب قتل های زنجیره ایی به شهادت رساندند.
مسیحیان بشارتی ایران تاكنون شهدای بسیاری تقدیم كلیسای ایران كردند و بارزترین نمونه آن هم كشیش زنده یاد "حسین سودمند" بود كه بخاطر پافشاری در ایمان مسیحی خود در سوم دسامبر ۱۹۹۰ از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی محكوم به "ارتداد" و سپس در محوطۀ زندان مشهد به دار آویخته شده و در مخروبه ای در حومۀ شهر مدفون است.
و تا الان هم این جریانات و موج ارعاب و سركوب و تهدید و بازداشت ها برای جامعه بزرگ مسیحیان ایرانی فارسی زبان و كلیسای بشارتی آن به شكلهای متفاوتی ادامه د ارد.
نوكیشان مسیحی و یا همان نومسیحیان كسانی هستند كه با آگاهی و عقلانیت  و اراده آزاد خودشان مسیر و راه به خدا رسیدن رو انتخاب كردن، این اراده آزاد هدیه ای است از طرف خداوند به انسان و یا شاید بعد از حق حیات اولین حقوق انسانی است كه طبق كتاب مقدس بعد از آفرینش به انسان هدیه داده شده است. و حتی خداوند هم در خصوص اراده آزاد انسان هیچ دخالتی نداره و خود انسان هست كه می تواند مسیر زندگی خودش را انتخاب كند.
این نومسیحیان هم بواسطه این هدیه و حق انتخاب آزاد كه از طرف خدا داده شده از دین و یا اعتقادات موروثی خانواده جدا شده اند و الگوی زندگیشان را عیسی مسیح قرار دادند و واضح است كه  بسیاری از حكومت های اسلامی با اجرای قوانین شریعت  اسلام می خواهند مانع از این حق آزاد بشری شوند.
و این موضوع هم در ماده ۱۸ منشور حقوق بشر بصراحت بیان شده، كه هركس حق دارد از آزادی فكر، وجدان و دین بهره مند شود و این حق متضمن آزادی تغییر دین و یا عقیده و ایمان است.
اصولا برخورد مامورین امنیتی با بازداشت شدگان مساله "تفتیش عقاید" هست، برطبق قانون اساسی كشور آزادی عقیده پذیرفته شده است و طبق ماده ۲۳ قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع اعلام شده اما می بینیم كه دستگاههای حكومتی حتی به قوانین مكتوب هم احترامی نمی گذارند و این حقوق انسانی را نقض می كنند!
بر طبق گزارشات اصولا  در زمان بازداشت این نومسیحیان؛ مامورین به اولین نكته ایی كه اشاره می كنند به اعتقادات وایمان مسیحی این افراد است و فورا بطور شفاهی  به آنان یادآوری می كنند كه "مرتد" هستند و بر اساس فقه و اصول اسلامی حكم ارتداد هم برای آن مجازات اعدام در نظر گرفته شده تا از این راه بتواند افكار و اعتقادات این افراد را عوض كنند .
یكی از نكاتی كه حائز اهمیت است وباید بر آن تاكید كنم  که اصول تعالیم كلیساهای مسیحی بر این حقیقت صحه می گذارد كه كار سیاست را باید به سیاستمداران سپرد و كار خدا را به روحانیون و همیشه در تمام عرصه ها كلیساهای راستین از سیاست فاصله داشته و دارند البته در دوره هایی دستگاه کلیسای قرون وسطی به حکمرانی پرداخت که البته خلاف تعالیم انجیل بود و مشکلات فراوانی را هم بوجود ‏آورد. و كلیسای ایران هم به طبع  تعالیم ناب انجیل را در سرلوحه كار خودش قرار داده است و دین را در واقع وجدان حکومت می پندارد و کار سیاست را مختص به خبرگان  و سیاست مداران  این امر می داند.  
اما با وجود این مسئله شاهد آن هستیم كه حكومت وقتی بسیاری از ایمانداران در كلیساهای خانگی را بازداشت می كند بخاطر اینكه رنگ و مسئله دینی و مذهبی را از آن بگیرد شاهد بودیم كه برچسب و انگی  را به آنها زده كه امروز در بین جامعه ما به عناوین بسیار بدیهی و ساده ایی بر سر زبانهاست از قبیل : براندازی مخملی، اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، نشر اكاذیب، جاسوس صهیونیسم و ...  بخوبی می توان حدس زد با این عناوین در بازداشتگاه ها چگونه رفتاری با نوکیشان مسیحی خواهد شد.
این مسئله  مهم واساسی را هم باید مد نظر داشت که  اصولا بازداشت شدگان هیچوقت نمی توانند تشخیص بدهند كه از سوی چه ارگان و یا سازمانی مورد بازخواست قرار گرفته اند چون گزارش شده وقتی مامورین به خانه های افراد می آیند، به گونه ای وارد خانه ها می شوند كه اگر شما بخواهید از آنان سوالی كنید و یا درخواست ارائه حكم و یا اینكه از سوی چه سازمانی مامور تفتیش و بازرسی خانه هستید، با بدترین اهانت ها و در پاره ای موارد با خشونت به افراد جواب می دهند و در بیشتر موارد هم افراد با لباس های شخصی هستند . هر وسیله شخصی فرد بازداشت شده را  كه فكر می كنند می تواند به عنوان مدرك از آن استفاده كرد ضبط می كنند و با خود می برند، از دفتر تلفن گرفته تا آلبوم عكس های خانوادگی . و خانواده و نزدیكان بازداشت شدگان هم حتی اجازه ندارند كه بپرسند فرد بازداشت شده را به كجا خواهید برد .معمولا با توجه به اتهام، افراد هم تا هفته ها و شاید ماهها از محل نگهداری این افراد كسی اطلاع نخواهد داشت.
یكی از قوانین نقض حقوق بشری كه متاسفانه در بسیاری از كشورهای اسلامی حاكم است، عدم اجازه ساخت كلیسا در آن كشورها برای پیروان مسیحی است . در ایران هم پس ازبرقراری حکومت اسلامی با فتوای بنیانگذار حکومت اسلامی  ساخت هرگونه كلیسا ممنوع اعلام شده است.
البته یاد آوری كنم از بركت وجود گفتگوهای بین ادیان و پیگیریهای سازمانهای بین المللی حقوق بشر از راه گفتمان، برخی از كشورهای اسلامی مانند قطر در سال گذشته اجازه ساخت نخستین كلیسا در آن كشور اسلامی داده شد و این به معنای پايان گرفتن برگزاری پنهانی و زير زمينی آئين های عبادی مسيحيان در قطر است .
بر این اساس امروز كلیساهایی كه ما در كشور ایران می بینیم  ساختمانهایی هستند كه در زمان گذشته ساخته شده است . در ایران ما كلیسای ساختمانی كه با عنوان كلیسای ایرانیان مسیحی فارسی زبان نامگذاری شده باشد نداریم. پس از برقراری حکومت اسلامی بدلیل مسائل و مشکلات اجتماعی  بسیاری از هموطنان مسیحی ارمنی و آشوری از كشور مهاجرت كردند و از طرفی با بیداری روحانی و گرایش به مسیحیت كه در بین ایرانیان فارسی زبان اتفاق افتاد جمعیت این گروه رو به افزایش گذاشت و در همان سالها برخی از این كلیساها و بخصوص كلیساهای بشارتی ساعت هایی از جلسات عبادت و پرستش را به مسیحیان فارسی زبان اختصاص دادند.
اما همانطور كه در میبینم و در اخبار هم میشنویم در ادامه تداوم سركوب مسیحیان فارسی زبان متاسفانه چندی پیش  مقامات امنیتی با تهدید و فشار درهای یكی از كلیساهای تهران را بر روی مسیحیان فارسی زبان بستند .
اما این وضعیت تغییری در ایمانداران مسیحی فارسی زبان ایجاد نخواهد كرد. امروز وضعیت نو مسیحیان ایرانی به مثابه مسیحیان اولیه در امپراطوری رم شباهت دارد و كلیسای ایران امروز به شكل كلیساهای خانگی  به رشد خود ادامه می دهد و بدور از هرگونه جنجالهای سیاسی به عبادت و پرستش خواهند پرداخت. و میدانیم که حکومت هم این وضعیت ناراضی است و در حال حاضر بقدری نگران این موضوع است كه متوقف ساختن رشد حركت "كلیساهای خانگی"را از اهداف اولیه خود قرار داده است.و آقای  احمدی نژاد در سخنرانی در بین جمعی از مقامات كشوری بیان كردند كه به قلع و قمع جوانه های مسیحی خواهم پرداخت و گفت"من مسیحیت را در ایران متوقف خواهم كرد."
خوشبختانه از بركت وجود اینترنت و عصر اطلاع رسانی، كلیه اخبار بطور چشمگیری در دنیا به زبانهای مختلف از سوی  فعالان حقوق بشر و یا شبكه های خبری معتبر همزمان ترجمه و منتشر می شود . و در خصوص حقوق بشر و نقض آن از سوی جمهوری اسلامی كماكان همه ما در این زمینه مطلع هستیم .
تاکنون، افراد زيادی در ایران تحت عنوان «مرتد»  کشته و دستگير و در مواردی هم حتی کیفر خواست حکم اعدام نیز در اين زمينه صادر شده که اين مسئله همواره مورد اعتراض شديد مراجع حقوق بشری قرار گرفته و بواسطه آن دولت ایران مورد نکوهش قرار گرفت.
جمهوری اسلامی كه به نوعی ادعای رهبری جهان اسلام را دارد و همچنین پیشنهاد ارائه راهكارهای عملی  را برای حل مشكلات جهان آشوب زده در سر می پروراند، اما متاسفانه شاهد هستیم كه خود یكی از نقض كنندگان آشکار حقوق بشر در جهان بشمار می رود.
در خصوص آزار و اذیت مسیحیان در ایران ، یك موسسه مسیحی كه اخبار و گزارش های مربوط به امور مسیحیان را درسطح بین المللی منتشر می کند. ایران را از نظر آزار مسیحیان در جهان در" رتبه سوم" قرارداده و کمیسیون آزادی بین المللی ادیان ، که نهادی است مستقر در آمریکا، جمهوری اسلامی را از جمله کشورهایی معرفی کرده که "باعث نگرانی ویژه" شده اند.
در این زمینه نیز درسال جاری اتحادیه اروپا به مراتب نگرانی خودش را در مورد نقض آشكار حقوق بشر و بخصوص در مورد گروههای دینی اعلام داشته و همچنین در گزارشی كه از سوی وزارت خارجه امریكا در ۳۰ شهریور ۸۷ منتشر شد در آنجا هم وضع آزادی های مذهبی را به مراتب بدتر از سالهای گذشته اعلام كرده و به این مسئله اشاره می كند كه جمهوری اسلامی فضایی تهدید كننده برای گروههای دینی غیر شیعی ،مسیحیان فارسی زبان و بهائیان ایجاد كرده است.
البته این موارد مربوط به رئیس جمهوری پیشین امریكاست حال باید دید كه رئیس جمهور فعلی امریكا اقای "باراك حسین اوباما" با تصمیماتی كه جهت گفتگو با ایران در پیش گرفته در رابطه با نقض حقوق بشر بخصوص در زمینه دینی و آزادی های مذهبی چه اقداماتی را در مورد ایران انجام خواهد داد ؟ البته من فكر می كنم ایشان قبل از گفتگو با سران جمهوری اسلامی دراین خصوص باید تكلیف "مرتد" بودن خودشان و مسئله "ارتداد" برگشت از اسلام به مسیحیت را حل كنند ، و آیا اینكه سران جمهوری اسلامی حاضر هستند با یك " مرتد" از اسلام برگشته، به میز مذاكره بنشینند و در این ارتباط گفتگو كنند ،خود بسی جای سوال دارد ؟
در همین راستا کشیشی بنام  "ریک وارن" ، در جریان انتخابات ریاست جمهوری در امریكا، مسئله آزادی در دین را مطرح کرد. و جواب اوباما این بود که ما به حمایت از آنانی که در سراسر دنیا تحت جفا هستند، بر خواهیم خاست و با عوامل بوجود آورنده چنین بیعدالتی هایی برخورد میکنیم."!
مسیحیان ایرانی فارسی زبان در راستای نشر كلام خدا به دنبال كسب حقوق انسانی خودشان هستند ، هویت ، به رسمیت شناختن جامعه بزرگ مسیحی فارسی زبان از سوی حكومت ، اشتغال به كار بدون در نظر گرفتن اعتقادات دینی، ازدواج مسیحی ، تحصیل مسیحیان ، آزادی پرستش، بنای كلیسای ایرانیان فارسی زبان در كشور و داشتن نمایندگانی از جامعه مسیحیان فارسی زبان در مجلس ایران و ...
كه البته برای رسیدن به این آرمانها پر واضح است كه كلیسا باید دعا كند تا كه شرایط برای آن زمان از سوی خداوند مهیا شود. و به گمان من برای رسیدن به این اهداف و آرمانها و هویت كلیسای ایرانی باید بهای بسیاری ما ایمانداران بپردازیم . چرا كه تا وقتی در جامعه ای ایمانداران مسیحی وجود دارند جفا هم در كنار آن وجود خواهد داشت. كلام خدا می فرماید با گذشت زمان جفاها بر كلیسا بیشتر و بیشتر خواهد شد.
و در جای دیگری از كلام انجیل می خوانیم،زمانی فرا خواهد رسید كه مردم مسیحیان را مورد آزار و شكنجه و حتی به قتل می رسانند و با این عملشان گمان می كنند كه به خدا خدمت كرده اند.
مسیحیت  یكی از ادیانی  است كه جمهوری اسلامی آن را به رسمیت می شناسد، كه البته این شامل حال مسیحیان ایرانی فارسی زبان ( نومسیحیان) نمی شود چون عموما این قشر از مسیحیان افرادی هستند كه از زمینه دیگر دینی به مسیحیت روی آورده اند و بر اساس منابع فقهی و اسلامی این افراد از دین برگشته "مرتد" بحساب آمده و مجازات اینگونه اعمال هم در اسلام برای آن مجازات مرگ تعیین شده است.
مسیحیتی كه از نظر جمهوری اسلامی پذیرفته شده است شامل افرادی است كه دارای زبان متفاوت هستند كه عموما دولت در این خصوص مسیحیان را فقط به هموطنان ارمنی و آشوری اطلاق می كند.
طبق آمار منتشر شده از سوی سایت واتیكان در میان ۷۰  میلیون ایرانی حدود ۱۰۰هزار نفر مسیحی در ایران زندگی می كنند كه اكثریت آنان را ارامنه ارتدكس تشكیل می دهند و در این میان جمعتی حدود ۱۷۰۰۰ نفر طبق آمار واتیكان، كاتولیك و حدود ۳۵هزار نفر هم مسیحیان آشوری هستند.
و نمایندگانی كه در مجلس شورای اسلامی حضور دارند، ارامنه با ۲ نماینده و آشوری ها با ۱ نماینده كه بنا بر مصلحت در امور مسائل مسیحیان فارسی زبان و مشكلات آنان با حكومت هیچگونه دخالتی نمی كنند.
با توجه به جمعیت اندك این گروه از هموطنان مسیحی كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از این شهروندان بدلیل مسائل اجتماعی از كشور مهاجرت كردند ، جمهوری اسلامی با انتخاب نمایندگانی از بین این گروه مسیحیان سعی بر آن دارد كه از این افراد به عنوان مهره هایی سیاسی استفاده كرده تا به دنیا نشان دهد كه مسیحیان در ایران آزاد هستند و نمایندگانی نیز در مجلس دارند ! حال باید قدرت اجرایی این نمایندگان را بررسی كرد که آیا  این حق به مسیحیان داده می شود که برای پیروان این آئین در گوشه ایی از این كشور یك ساختمان  کلیسایی بنا كنند؟!
امروز بر طبق آمارهای غیر رسمی و بر اساس گزارشات بیش از یك میلیون مسیحی فارسی زبان در قالب كلیساهای خانگی در سراسر كشور وجود دارند كه بسیاری از آنان بدلیل اختناق موجود از بیان ابراز ایمان خود به مسیحیت خودداری می كنند و بیش از ۱۵۰ كلیسای فارسی زبان در سراسر دنیا در حال خدمت بین مسیحیان فارسی زبان است.
قبل از پاسخ به این سوال باید این پرسش را مطرح كرد كه، چه ضرورتی وجود داشته كه جمهوری اسلامی بعد از ۳۰ سال تصمیم بر آن گرفت مجازات " اعدام" را برای كسانی كه از ادیان دیگر به دین و یا آئین دیگری می گروند قانونی كند ؟
تصویب كلیات لایحه قانون مجازات های اسلامی از سوی نمایندگان مجلس می تواند عواقب وخیمی را برای مسیحیان فارسی زبان و بهائیان ساكن در ایران داشته باشد در بخشی از این لایحه به این موضوع  اشاره دارد كه مسلمانانی كه به ادیان دیگر بگروند با مجازات اعدام مواجه خواهند شد.
اما وضع این قوانین برای مسیحیان گونه ای دیگر است بسیاری از رهبران كلیساهای خانگی معتقدند كه این نوع سختگیریها باعث می شود كه مسیحیان در ایمان قویتر گردند و این آزمایش ایمان است و این فشارها در حقیقت تاثیر معكوسی خواهد داشت چرا كه هیچ چیزی نمی تواند روند رو به گسترش مسیحیت را در ایران بگیرد.
امروز حكومت بدلیل هراس از گسترش گرایش های غیر اسلامی  در جامعه اقدام به تصویب این قانون كرده است و در عمل می بیند كه ۳۰ سال حكومت با شعار عدالت و رافت اسلامی نتوانسته پاسخگوی نیاز مردم باشد .
اگر چنانچه این قانون به تصویب نهایی برسد و مورد موافقت شورای نگهبان هم قرار بگیرد و سپس به شكل قانون در بیاید این به منزله تعدی شدید به آزادی دین و اعتقادات و همچنین ناقض اصل ۱۸ پیمان بین المللی حقوق مدنی و سیاسی خواهد بود و نقض تعهدات جمهوری اسلامی به كنوانسیون های بین المللی حقوق بشراست .

نامه خداوند:خدای پدر به فرزندانش


این مطالب را خداوند  خدای پدر برای ما گفته و اوست که می تواند زندگی ما را تغیر دهد . اگر اجازه دهید قادر است زندگی شما را دگرگون سازد. او شما را دوست دارد. و همانی است که سالها در جستجویش هستیم او همان پدر مهربانی است که  همه آرزویش را داشته و این  نامه محبت آمیز او برای شما است.
فرزند عزيز من
تو مرا نمي شناسی اما من همه چيز را راجع به تو ميدانم مزامير ۱۳۹: ۱
من حتی از نشستن و برخاستن تو آگاهم. مزامير ۱۳۹: ۲
من از همة راهها و روشهای تو با خبر هستم. مزامير ۱۳۹: ۳
حتي تمام موهای سر شما حساب شده است. متي ۱۰: ۲۹-۳۰
چون تو شبيه من آفريده شده اي. پيدايش ۱: ۲۷
زندگي، حركت و هستی تو از آن من است اعمال رسولان ۱۷: ۲۸
چرا كه تو از نسل من هستي. اعمال رسولان ۱۷: ۲۸ب
قبل از اينكه شكل بگيري من تو را مي شناختم ارميا ۱: ۴-۵
وقتي نقشة خلقت را مي كشيدم ترا انتخاب كردم افسسيان ۱: ۱۱-۱۲
تولد و وجود تو بر حسب تصادف نبوده است. مزامير ۱۳۹: ۱۵
تمامي ايام و روزهاي زندگيت در دفتر من نوشته شده است مزامير ۱۳۹: ۱۶
من زمان دقيق تولّدت و اينكه كجا زندگي مي كني را مشخص نمودم. اعمال رسولان ۱۷: ۲۶
تو در نهايت زيبايي آفريده شده اي. مزامير ۱۴:۱۳۹
من تو را هنگامی که در رحم مادرت بودی شكل دادم. مزامير ۱۳۹: ۱۳
و پس از تولد، تو را بزرگ كردم مزامير ۷۱: ۶
آناني كه مرا نمي شناسند مرا به اشتباه معرفي کرده اند. يوحنا ۸: ۴۱-۴۴
من خشمگين و غير قابل دسترس نيستم. برعكس بسيار با محبّت و قابل دسترس هستم. ۱يوحنا ۴: ۱۶
و آرزوي من اين است كه تو از محبّتم بر خوردار شوی. ۱يوحنا ۳:۱
چونكه تو فرزند من هستي و من پدر تو. ۱يوحنا ۳: ۱
چيزي را كه به تو هديه مي دهم بيشتر از آن چيزي است كه پدر زمينيت به تو مي دهد. متي ۷: ۱۱
چون من پدر كاملي هستم. متي ۵: ۴۸
تمام هداياي خوبي كه دريافت كردي از طرف من است. يعقوب ۱: ۱۷
چون كه من مهيّا كنندة احتياجات تو هستم و نيازهاي تو را رفع مي سازم. متي ۶: ۳۱-۳۳
نقشة من براي آينده ات هميشه با اميد همراه بوده است. ارميا ۲۹: ۱۱
چون من تو را با محبت ابدي دوست دارم. ارميا ۳۱: ۳
نقشه ها و افکار من براي تو مثل دانه هاي شن در ساحل بي نهايت است. مزامير ۱۳۹: ۱۷-۱۸
و من به همراه تو شادي خواهم كرد. صفيا ۳: ۱۷
خوبي هاي خود را از تو دريغ نخواهم داشت. ارميا ۳۲: ۴۰
چون كه تو گنجينة گرانبهاي من هستي. خروج ۱۹: ۵
من با تمام قلب و وجودم خواهان احسان نمودن به تو هستم. ارميا ۳۲: ۴۱
و مي خواهم به تو چيزهاي بزرگ و شگفت انگيزي نشان بدهم. ارميا ۳۳: ۳
اگر مرا با تمامي دل بجويي آنگاه مرا پيدا خواهي كرد. تثنيه ۴: ۲۹
در من خوش باش و من آرزوي دلت را به تو خواهم داد. مزامير ۳۷: ۴
چرا كه من به تو تمامي آن آرزوها را مي بخشم. فيليپيان ۲: ۱۳
من قادرهستم برايت كارهايي انجام دهم كه حتي فكرش را هم نمي تواني بكني. افسيسان ۳: ۲۰
چرا كه من بزرگترين تشويق كننده تو هستم. ۲تسالونيكيان ۲: ۱۶-۱۷
و من همانند پدري هستم كه تو را در سختيها تسلي مي دهم. ۲ قرنتيان ۱: ۳-۴
وقتي كه دلشكسته هستي من تو را تسلي مي دهم. مزامير ۳۴: ۱۸
مثل چوپاني كه گوسفندش را حمل مي كند من نيز ترا به قلبم نزديك مي سازم. اشعيا ۴۰: ۱۱
روزي خواهد رسيد كه تمامي اشكهايت را پاك خواهم نمود. مكاشفه ۲۱: ۳-۴
و من تمامي رنجهايت را كه بر روي زمين متحمل شدي برخواهم داشت. مكاشفه ۲۱: ۳-۴
من پدر تو هستم و تو را مثل فرزندم عيسي مسيح دوست دارم. يوحنا ۱۷: ۲۳
چرا كه محبت من نسبت به تو در عيسي مسيح آشكار شد. يوحنا ۱۷: ۲۶
عيسي مسيح جلوه اي از وجود من است. عبرانيان ۱: ۳
او به اين جهان آمد تا به تو نشان بدهد من با تو هستم نه بر ضد تو. روميان ۸: ۳۱
و به تو بگويد كه من گناهانت را به حساب نمي آورم. ۲قرنتيان ۵: ۱۸-۱۹
عيسي مسيح مرد تا من و تو با هم مصالحه کنيم. ۲قرنتيان ۵: ۱۸-۱۹
مرگ او نشان دهنده محبت عميق من نسبت به تو است. ۱يوحنا ۴: ۱۰
همه آن چيزي را كه دوست داشتم فدا كردم تا محبت تو را به دست بياورم. روميان ۸: ۳۱-۳۲
اگر تو عيسي مسيح را بپذيري، مرا پذيرفته اي. ۱يوحنا ۲: ۲۳
و هيچ چيز تو را هرگز از من جدا نخواهد كرد. روميان ۸: ۳۸-۳۹
به خانه باز گرد و من براي تو بزرگترين جشن آسماني را بر پا خواهم كرد. لوقا ۱۵: ۷
و هميشه پدر تو بوده و خواهم بود. افسسيان ۳: ۱۴-۱۵
سوالم از تو اين است: آيا مايلی فرزند من شوي؟ يوحنا ۱: ۱۲-۱۳
من منتظر تو هستم. لوقا ۱۵: ۱۱-۳۲

با احترام، پدرت
خداي قادر متعال

دعای چگونه عیسی مسیح را به قلب خود راه دهیم ؟و به چه علت ؟

 ارتباط خدا با روح انسان و تجلی پیدا کردن روح انسان برای رسیدن به مقامی که لیاقت همنشنی با خداوند راداشته باشد .از طریق صلیب عیسی مسیح میباشد .و کار بزرگی که مسیح بر روی صلیب انجام داد. فیض نچات بشریت از قید گناه . توسط ایمان به مسیح 
خداوند ترا دوست دارد وترا آفرید تا او را شخصا بشناسی 
خدا ما را دوست دارد .
زیرا مردم جهان را دوست دارد که یگانه فرزند خود را فرستاده است تا هرکه به او ایمان آورد هلاک نشود بلکه زندگی جاوید پیدا کند یوحنا 3:16
خدا میخواهد که ما او راشخصا بشناسیم 
زندگی جاوید از این راه به دست می آید که تو را که خدای واقعی و بی نظیر هستی و عیسی مسیح را که به این جهان فرستاده ای بشناسیند 3:17
او به ما زندگی جدید وحیات ابدی می بخشد . 
در واقع اگر کسی در مسیح باشد او خلقتی دوباره یافته است .2قرنیتان 5:17
عیسی مسیح می فرمایئ من آمده ام تا به شما حیات واقعی را به فراوانی عطا نمایم. یوحنا 10:10
عده زیادی از مردم از این حیات واقعی و دوستی با خدا محروم هستند.
2- انسان به خاطر طبیعت گناهکار خود نمیتواند از این دوستی برخوردار شود.
چه کسی گناهکار است ؟
همه گناه کرده اند و هیچ کس به آن کمال مطلوب و پر جلابی که خداوند اننظار دارد نرسیده است .رومیان 3:23
انسان آفریده شده تا با خداوند در مشارکت باشد . اما به علت خود خواهی و خواسته های خود تصمیم گرفت به راه خویش برود واین دوستی و مشارکت بهم خورد . کلام خدا این نااطاعتی و تمرد را که ریشه در حالت قلب انسان دارد گناه می نامد.
نتیجه گناه چیست ؟
همه گناه کرده اند و هیچ کس به آن کمال مطلوب و پر جلالی که خداوند انتظار دارد نرسیده است . رومیان 6:23
خداوند پاک و مقدس است و انسان گناهکار
این مسئله  نشان میدهد که خداوند مقدس است و انسان گناهکار می باشد . شکاف عظیمی این دو را را از هم جدا کرده است . انسان همیشه در تلاش بوده است تا به خداوند برسد او این کار را با انجام اعمال خوب و فرایض دینی و فلسفه میخواهد انجام بدهد ولی او شکست خورده است .
قدم سوم نشان دهنده تنها راهی است که چگونه بر روی این شکاف پل زده است . 
عیسی مسیح تنها راهی است که خداوند برای بشر مهیا نمود
او به جای ما مرد؟
خداوند زمانی که ما هنوز گناهکار بودمی محبت خود را بر ما اشکار نموده و عیسی مسیح برای گناهان ما مرد. رومیان 5:8
عیسی مسیح ازمرگ قیام کردو امروز زنده است 
و به همین علت است که مسیح میتواند بگوید من راه و راستی و حیات هستم . هیچ کس نزد پدر نمی آید مگر بوسیله من . یوحنا 14:6
و یه همین علت است که مسیح میتواند بگوید من راه و راستی هستم . هیچ کس نزد پدر نمی آید مگر بوسیله من . یوحننا14:6
ما به خاطر گناهانمان به مرگ محکوم شدیم اما خدا فرزندش عیسی مسیح را فرستاد تا به جای ما بر وی صلیب بمیرد . او بین ما و خداوند پلی زد به همین علیت ما امروز میتوانیم  بخ بخشش خداوند زندگی ابدی و مشارکت شخصی با خداوند را تجربه کنیم .
دانستن این حقایق تنها کافی نیست بلکه .....
ما باید شخصا عیسی مسیح را به عنوان تنها نجات دهنده وخداومان  بپذیریم 
ما باید درک کنیم که به خاطر نا اطاعتی و عصیان علیه خداوند محکوم شدیم .
ایمان به اینکه عیسی مسیح کاملا غرامت گناهانمان را بر روی صلیب پرداخت کرد و از او به خاطربخشش گناهانمان تشکر کنیم 
اگر بخواهیم او را محبت کنیم واز او اطاعت کنیم باید از گناهانمان توبه کنیم ودر این صورت است که میتوایم زندگی شخصی با او راشروع کنیم.
ما با گرفتن این تصمیم فرزند خدا میشویم 
او به تمام  افرادی که به او ایمان آوردند این حق را داد تا فرزند خدا گردندو بلی کافی بود تا به او ایمان آورد تا نجات یابند.
یوحنا 1:12
عیسی مسیح می فرماید: اکنون درمقابل در ایستاده در می کوبم . هرکه صدای مرا بشنود بگشاید .داخل شده با او دوستی دائمی برقرار خواهم کرد و او نیز با من . مکاشفه 3:20
تسلیم زندگیت به عیسی مسیح از طریق برداشتن قدم ایمان در دعا صورت میگیرد .
دعا گفتگوی ساده با خداست او تو را میشناسد . حالت قلبی و بی ریا بودن تو برای او بسیار مهم است . می توانی دعای زیر را بخواهی ...
ای عیسی مسیح "سپاسگزارم که بی نهایت مرا محبت نمودی . ممنونم که برای من به این جهان آمدی و بخاطر گناهان من مردی . اعتراف میکنم که تا به امروز خود حاکم بر زندگیم بوده ایم و به تو بی اعتنایی کرده . نسبت به تو گناه ورزیدم . هم اکنون به تو اعتماد میکنم و ترا به زندگی خود دعوت میکنم . از اینکه گناهانم را بخشیدی سپاسگرارم . از تو خواهش میکنم از من آن شخصیتی را بسازی که منظور نظر توست . ترا شکرمیکنم که دعای مرا شنیدی و اجابت کردی وارد زندگی کن شدی . آمین 

تصمیم بگیرم که ببخشیم ؟

نسبت به هم مهربان و دلسوز باشید و یکدیگر را ببخشید همانطور که خدا نیز شما را بخاطر مسیح بخشیده است‌» (افسسیان ۴:‏۳۲)
تصمیم بگیریم که ببخشیم‌؟ نبخشیدن یکی از جاهایی است که شیطان در زندگی روحانی ما از آن به بهترین نحو استفاده می‌کند. کتاب‌مقدس در این مورد اخطار داده و ما را تشویق می‌کند که دیگران را ببخشیم تا بدین ترتیب شیطان نتواند از ما سوءاستفاده کند (دوم قرنتیان‌ ۲:‏۱۰ و ۱۱).خدا از ما می‌خواهد که دیگران را از دل ببخشیم و گر نه ما را بدست شکنجه‌گران خواهد سپرد (متی‌ ۱۸:‏۳۴ و ۳۵). بخشیدن دیگران بخاطر نفعی است که خود ما بیشتر از آن بهره‌مند می‌شویم تا دیگران‌! زمانی که دیگران را می‌بخشیم‌، خود ما آزاد می‌گردیم‌.فراموش کردن شاید نتیجه‌ای از بخشیدن باشد ولی به هیچوجه نمی‌تواند خود بخشیدن باشد. زمانی که ما گذشته را بیرون کشیده و از آن به ضد دیگران استفاده می‌کنیم یعنی اینکه آنها را نبخشیده‌ایم‌
چرا بخشیدن در آزادی ما اینقدر مهم است‌؟ بخاطر صلیب‌. خدا آنچه را که سزاوار آن بودیم به ما نداد. خدا آنچه را که به آن احتیاج داشتیم به ما عطا کرد، آنهم بر اساس رحمت خود.« ما را لازم است که مانند پدر آسمانی خود رحیم و دلسوز باشیم» (لوقا ۶:‏۳۶). ما باید چنانکه خود بخشیده شده‌ایم‌، ببخشیم‌
بخشیدن فراموش کردن نیست‌. بسیاری از مردم تلاش می‌کنند که فراموش کنند ولی در عمل می‌بینند که قادر به انجام اینکار نیستند. خدا در کلام خود می‌فرماید که «...گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» (عبرانیان ۱۰:‏۱۷)، ولی خدا که آگاه و عالم بر همه چیز است‌، چطور می‌تواند فراموش کند؟ عبارت «گناهانشان را دیگر بیاد نخواهم آورد» به این معنی است که خدا دیگر از گذشته جهت محکوم کردن ما استفاده نخواهد کرد (مزمور ۱۰۳:‏۱۲). فراموش کردن شاید نتیجه‌ای از بخشیدن باشد ولی به هیچوجه نمی‌تواند خود بخشیدن باشد. زمانی که ما گذشته را بیرون کشیده و از آن به ضد دیگران استفاده می‌کنیم‌، به این معنی است که آنها را نبخشیده‌ایم‌
بخشیدن انتخابی است که در زندگی با آن روبرو می‌گردیم و آنجاست که خواست و اراده ما دچار بحران می‌گردد. ما تصمیم بر این می‌گیریم که با ناراحتی و تنفری که در مورد فرد دیگری در ما هست‌، روبرو شویم تا بتوانیم او را از دل ببخشیم‌. از آنجا که خدا هم از ما انجام این امر را می‌طلبد، پس این امر چیزی است که انجام آن در قدرت ما هست‌، زیرا خدا چیزی از ما نخواهد خواست اگر بداند که انجام آن در قدرت ما نیست‌. ولی بخشیدن دیگران برای ما امری بسیار مشکل می‌نماید زیرا با آن مفهومی که از عدالت در ذهن ما هست منافات دارد
ما بخاطر آن کار غلطی که نسبت به ما انجام شده‌، بیشتر طالب تلافی و انتقام هستیم‌. ولی خدا به ما امر کرده است که نباید به دنبال انتقام باشیم (رومیان ۱۲:‏۱۹)، و وقتی این فرمان خدا را می‌شنویم‌، صدای اعتراض ما بلند می‌شود: «آخه چرا؟ چرا بگذارم از دستم قصر در رود؟». او از دست شما قصر در می‌رود ولی از دست خدا نمی‌تواند. خدا با او به انصاف و عدالت معامله خواهد کرد؛ چیزی که ما بهیچوجه قادر به انجام آن نیستیم‌
اگر ما آنهایی را که نسبت به ما خطا کرده‌اند، از قلاب خود رها نکنیم‌، خود ما به قلاب آنها و قلاب گذشته گرفتار خواهیم بود که آن هم یعنی اینکه دائم در رنج و عذاب زندگی کنیم‌. باید به این عذاب پایان داد. باید دیگران را از قلاب خود رها کنیم‌. ما دیگران را بخاطر خود آنها نمی‌بخشیم بلکه بخاطر شخص خودمان می‌بخشیم‌. احتیاج شما بـه شما به بخشیدن دیگران مطلبی نیست که صرفاً بین شما و دیگران باشد، بلکه مطلبی است که بین شما و خداست‌.
بهای بخشیدن‌
«برادرتان را از ته دل ببخشید!» (متی ۱۸:‏۳۵
بخشیدن یعنی اینکه انسان می‌پذیرد که با نتایج گناه شخصی دیگر در زندگی خود زندگی کند. بخشیدن بها دارد. این ما هستیم که با بخشیدن خطا و بدی‌ای که نسبت به ما صورت گرفته است‌، بهای آن را می‌پردازیم‌. ولی باید دانست چه ببخشیم و چه نبخشیم در هر حال با نتایج این خطا و بدی در زندگی خود زندگی خواهیم کرد. تنها چیزی که اینجا برای ما باقی می‌ماند، این است که آن را یا در اسارت تلخی و دلخوری انجام دهیم و یا در آزادی ناشی از بخشش‌. عیسی‌مسیح ما را بدین شیوه بخشید؛ او نتایج گناه ما را خود بگردن گرفت‌. بخشش حقیقی همیشه بها می‌طلبد، زیرا هیچ کس نمی‌تواند حقیقتاً ببخشد اگر جزا و مکافات خطا و گناه شخص دیگر را متحمل نگردد
پس چرا دیگر ببخشیم‌؟ برای اینکه مسیح ما را بخشید. خدای پدر «بار گناه ما را بر دوش مسیح بیگناه گذاشت تا ما بعنوان پیروان او، آنطور که مورد پسند خداست‌، نیک و عادل شویم‌» (دوم قرنتیان ۵:‏۲۱
پس عدالت چه می‌شود؟ صلیب مسیح است که این بخشش را هم از نظر قانونی و هم از نظر اخلاقی کاری صحیح می‌نماید. «مسیح مُرد تا قدرت گناه را یک بار برای همیشه در هم بکوبد» (رومیان ۶:‏۱۰
بخشش حقیقی همیشه بها می‌طلبد، زیرا هیچ کس نمی‌تواند حقیقتاً ببخشد اگر جزا و مکافات خطا و گناه شخص دیگر را متحمل نگردد. عیسی مسیح ما را به این شیوه بخشید چطور از دل ببخشید؟ اول قبول کنید که دلخوری و تنفر در شما هست‌. اگر بخشیدن شما طوری باشد که عذاب این دلخوری و نفرت را در شما از بین نبرد، کاری ناقص خواهد بود. ما مسیحیان اغلب در این مورد خود را گول می‌زنیم رنج ناشی از دلخوری و نفرت در ما هست‌، ولی دائم آن را انکار کرده قبول نمی‌نماییم‌. اجازه دهید که خدا سرپوش از روی این رنجی که می‌کشید بردارد تا بتواند آن را در زندگی شما شفا دهد. تا سرپوش برداشته نشود، شفا هم شروع نخواهد شد
از خدا بخواهید که آنهایی که احتیاج به بخشیدن‌شان دارید، به ذهن شما بیاورد. فهرستی از کسانی که به نحوی موجب ناراحتی شما شده‌اند، درست کنید. از آنجا که خدا با فیض خود آنها را بخشیده است‌، شما هم می‌توانید آنها را ببخشید. برای هر فرد مذکور در لیست به حضور خدا دعا کنید: «خداوندا فلانی را برای فلان خطا می‌بخشم‌». در دعاهایتان آنقدر به این مطلب ادامه دهید تا زمانی که بتوانید با اطمینان بگویید که رنج خطایی که آنها به زندگی شما ریخته‌اند، از بین رفته است‌. در این باره سعی نکنید که به نحوی دلیلی برای رفتار ناهنجار کسی که شما را آزرده است بتراشید و آن را منطقی جلوه دهید. بخشش بیشتر با رنجی که شما می‌کشید سروکار دارد تا رفتار ناهنجار فرد دیگر
بیاد داشته باشید که احساسات منفی در شما در طول زمان جای خود را به احساساتی مثبت خواهد داد. آزادسازی خود از بند و اسارت گذشته امری است بسیار مهم و حیاتی‌

زنها و مردها با هم فرق دارند؟



در کتاب پیدایش می خوانیم که خداوند دو جنس مختلف را خلق کرد. هر یک از این دو برای هدف ویژه ای خلق شده اند. با دقت کردن بر استخوان بندی و ترکیب بدن زن و مرد در می یابیم که آنها برای جفت شدن با یکدیگر آفریده شده اند.
زنها و مردها با هم فرق دارندرابطه من و همسرم بسیار عالی است. او به راستی بهترین دوست من است و من از گذراندن وقتم با او بیشتر از هر کس دیگری لذت می برم.ما در عین حال هر کدام دارای خصوصیات منحصر به فردی هستیم و بر سر اختلاف سلیقه هایمان از قدیم با هم در کشمکش بوده ایم. مهم ترین اختلافی که با هم داریم، بیست و هفت سال آزگار ما را با هم درگیر کرده و به نظر هم نمی رسد که حل شدنی باشد.


مسئله این است که سوخت و ساز بدن ما با همدیگر کاملاً متفاوت است. من یک آدم گرمایی هستم و اگر امکانش بود ترجیح می دادم که در قطب شمال زندگی کنم. همسرم انگار بجای خون، یخ در رگهایش جاریست و حتی در روزهای آفتابی بهار از سرما می لرزد.گاهی او به سمت شوفاژ می خزد و درجه آنرا به حداکثر می برد. باکتری ها جشن می گیرند و به سرعت شروع به زاد و ولد می کنند. من هم بالآخره جوش می آورم و درها و پنجره ها را چارتاق باز می کنم تا بتوانم نفس راحتی بکشم.
این جنگ مسخره از روزی که به ماه عسل رفتیم شروع شد و همینطور هم ادامه خواهد داشت تا مرگ ما را از هم جدا کند.
دلم می خواهد بدانم که چند زوج در دنیا هستند که با هم بر سر این موضوع درگیر هستند. این مشکل فقط برای زن و شوهرها نیست و خیلی از رئیس ها و منشی ها هم گرفتار این قضیه هستند. میزان گرما یکی از مواردی است که رابطه بین زن و مرد را زیر فشار می برد. چرا؟

اگر ما می خواهیم با یکدیگر در هماهنگی و آرامش زندگی کنیم، باید از این گونه اختلافات آگاهی داشته باشیم.
در کتاب پیدایش می خوانیم که خداوند دو جنس مختلف را خلق کرد. هر یک از این دو برای هدف ویژه ای خلق شده اند. با دقت کردن بر استخوان بندی و ترکیب بدن زن و مرد در می یابیم که آنها برای جفت شدن با یکدیگر آفریده شده اند. منظور فقط جفت و جور شدن جنسی نیست بلکه از لحاظ روحی هم این قضیه صدق می کند. خداوند حوا را معاون(یاور) موافق آدم آفرید.
امروز دنیا تلاش می کند که خانواده را از این شکل خارج کرده و بصورت مجموعه ای از همجنس ها در بیاورد. این تلاش موفق نخواهد بود، زیرا بر خلاف طبیعت ماست.
ما با هم فرق داریم
در اینجا به خلاصه ای از برخی تفاوتها بین زن و مرد اشاره می کنیم:
تک تک سلولهای مردها با سلولهای زنها تفاوت دارند. این تفاوت در ترکیب کروموزوم های داخل سلول تعیین کننده جنسیت یک انسان است.
زنها بطور متوسط عمر طولانی تری دارند. عمر متوسط زنها در غرب بین سه تا چهار سال بیشتر از مردهاست.
میزان سوخت و ساز در بدن مردها و زنها با هم فرق دارد. زنها معمولاً انرژی کمتری مصرف می کنند.
استخوان بندی زنها با مردها با هم فرق دارد. زنها دارای جمجمه کوتاهتر، چهره پهن تر، چانه کوتاه تر، پاهای کوتاه تر و بدن کشیده تری هستند. دندانهای مردها قوی تر است.
زنها دارای شکم، کلیه، کبد و آپاندیس بزرگتری هستند ولی ریه آنها از ریه مردها کوچکتر است.
برخی از کارآئی ها فقط ویژه زنهاست و در بدن مردها وجود ندارد، مثل: قاعدگی، حاملگی و تولید شیر. این فعالیتهای جسمی روی رفتار و احساس زنان تأثیر فراوان دارد.
عملکرد بعضی از غدد در مرد و زن متفاوت است. غده تیروئید زنها بزرگتر و فعال تر است ودر دوران قاعدگی و حاملگی بزرگتر هم می شود و استعداد گواتر در زنها، بالاتر از مردهاست و همچنین مقاومت زنها در مقابل، بالاتر بوده و از پوست نرم تری برخوردار هستند و بدنشان از مردها کم مو تر است. زیر پوست زنها لایه ای از چربی وجود دارد که در زیبایی آنها مؤثر است. بزرگی و فعالیت بیشتر غده تیروئید همچنین باعث عدم ثبات احساسی زنها می شود و در نتیجه میزان خنده و گریه در زنها بیشتر است.
7. خون زنها دارای آب بیشتر و 20% گلبول قرمز کمتر است، بنابر این اکسیژن کمتری در بدن زنها تولید می شود و آنها زودتر خسته می شوند و امکان غش کردنشان بیشتر است. در انگلستان ساعات کار را در روزهای گرم از 10 ساعت به 12 ساعت افزایش دادند و در نتیجه میزان حوادث بین زنهای کارگر 150% افزایش یافت، در حالی که در مردها ثابت ماند.
8. قدرت جسمی(زور) مردها 50% بیشتر از زنهاست.
9. قلب زنها تندتر می تپد(80 بار در دقیقه در مقابل 72 بار در مردها)، فشار خون زنها که بطور متوسط 10 درجه کمتر از مردهاست، مرتب در نوسان است، اما امکان مبتلا شدن به بیماری فشار خون در آنها کمتر از مردهاست(حداقل تا قبل از یائسگی).
10. گنجایش ریه های زنها کمتر است.
11. از آنجا که میزان سوخت و سوز بدن زنها کمتر از مردها در هوای گرم مختل می شود، زنها هوای گرم را بهتر تحمل می کنند.
سایر فرقها
جنسهای مخالف افزون بر این همه تفاوتهای جسمی، از دیدگاه احساسی هم با هم فرقهای زیادی دارند. شوهر خردمند و متعهد، مردیست که به دنبال آگاهی از نیازهای روحی همسرش بوده و برای بر آورده کردن آنها به خوبی بکوشد.
بطور خلاصه، در زنها عشق و اتکاء به نفس مثل حلقه های زنجیر به هم متصل هستند. داشتن لحظات رومانتیک با همسر، برای مردها خوش و به یاد ماندنی است، اما واجب نیست. در صورتیکه این لحظات برای زنها مثل خون جاری در رگها، حیاتی است. اعتماد، اطمینان، میل جنسی و انگیزه ادامه زندگی در زنها اغلب رابطه مستقیمی با آن لحظاتی دارد که احساس کنند عمیقاً مورد احترام همسرشان قرار گرفته اند.
برای همین است که هدیه های کوچکی مثل گل، شیرینی و یا یک یادداشت عاشقانه برای زنها بسیار مهمتر از مردهاست. و باز به همین دلیل است که معمولاً این خانمها هستند که تلاش می کنند شوهرشان را از پای تلویزیون و یا پشت روزنامه به سوی خود متوجه کنند و یا به سالگردهای مختلف خیلی اهمیت بدهند و آنرا هیچوقت فراموش نکنند.
بعضی ها به اشتباه فکر می کنند که زنها زیادی رؤیایی هستند و از روی خودخواهی و یا دمدمی مزاجی به اینگونه رویدادها اهمیت زیادی می دهند. اما زن اینطور آفریده شده.
نکته دیگری که مردها باید بدانند این است که زنها بیشتر از مردها به خانه و وسایل آن اهمیت می دهند. شاید بشود این را با غریزه لانه سازی پرنده ها مقایسه کرد. من سالها شاهد این توجه خاص جنس مؤنث به خانه و کاشانه بوده ام، البته بعضی زنها هم خانه خود را تمیز و مرتب نگاه نمی دارند، اما حتی در همین گروه از زنها هم این توجه خاص دیده می شود.
گاهی وقتها شوهرها اهمیت وجود این غریزه را در زنها به خوبی درک نمی کنند.
ما چند سال پیش یک کباب پز گازی خریدیم و یک لوله کش در زمانی که من و همسرم سر کار بودیم آمده و آنرا در حیاط خانه نصب کرد.
عصر که به خانه آمدیم، هر دو متوجه شدیم که کباب پز حدود 20 سانتی متر بلندتر از آنچه قرار بود، نصب شده بود. هر دو به کباب پز نگاه می کردیم و واکنشهای متفاوتی نشان دادیم:
من گفتم: " بله کار لوله کش خوب نبوده، یک کمی بلنده. خوب امشب شام چی داریم؟"
اما همسرم موضوع را جدی تر گرفته بود. " او گفت کباب پز رو توی هوا نصب کرده. باید برگرده و درستش کنه."
من می توانستم آن وضع را تحمل کنم. فقط کمی بلند بود. زیاد مهم نبود. اما برای همسرم خیلی هم مهم بود. چرا؟
چون دیدگاه ما نسبت به خانه با یکدیگر فرق دارد. در نهایت با لوله کش تماس گرفتیم و خواستیم که برگردد و آنرا درست کند.
من فقط به شوهر ها توصیه نمی کنم که در اینگونه موارد خود را با خواسته های همسرشان هماهنگ کنند، بلکه از زنها هم می خواهم که به علایق و نظرات شوهرشان توجه نشان بدهند.
برای مردها رعایت شدن خواسته هایشان از جانب همسر اهمیت زیاد دارد. نتیجه یک بررسی در این مورد که چه چیزی برای شوهرها از همه مهم تر است و توقع دارند که همسرشان آن را درک کند، خیلی جالب بود. مردها دنبال مبلمان گرانقیمت، اتاق اختصاصی و از این قبیل چیزها نبودند. آنها خواهان آرامش در خانه بودند.
رقابت و فشار در محیط کار آنچنان سنگین است و جلب رضایت مدیران به قدری انرژی می برد که خانه باید مانند لنگرگاهی باشد که مرد بتواند در آن با آرامش ساکن شود.
یک زن عاقل همه سعی خود را انجام می دهد تا این خواسته مهم شوهرش را در محیط خانه برآورده کند.
امروزه خیلی از خانمها هم بیرون از خانه کار می کنند و آنها نیز نیازمند آرامش هستند و این مشکل اصلی در خانه هایی است که زن و شوهر هر دو شاغل هستند. و اما در خانه هایی که پدر یا مادر مجرد است، مسئله از این هم پیچیده تر است. من راه حل ساده ای برای حل این مشکل ندارم. اما اطمینان دارم که زیستن در یک محیط " ناامن" می تواند باعث بی ثباتی روحی و احساسی و حتی بیماری جسمی شود.
ترکیب خانواده به هر شکلی که باشد، باید به هر حال به ایجاد محیط امن و آرام اولویت بالایی بدهد.
هدف من از این مقاله کوتاه فقط بیان کردن ویژگیهایی متفاوت در جنسهای مختلف نیست. این را همه می دانند. من می خواهم همچنین عنوان کنم که خداوند زن و مرد را متفاوت آفریده و ما باید به این تفاوتها احترام بگذاریم.
همین ویژگیهای منحصر به فرد است که به زندگی زن و مرد رنگ و تازگی می بخشد و آنها را به یکدیگر نیازمند می کند.
اگر زن و مرد مانند یکدیگر بودند، زندگی یکنواخت و خسته کننده می شد.
اگر خداوند آدم را خواب کرده، از دنده وسط او آدمی کاملاً مشابه اولی درست می کرد، کاری تکراری انجام داده بود. ولی او زنی آفرید و به آدم هدیه کرد.
خداوند آدم را سخت جان تر و خشن تر آفرید و در حوا لطافت و غریزه پروراندن را نهاد و آن دو را برای خواسته ها و نیازهای یکدیگر جور کرد، و رابطه بین آنها را به رابطه بین ایمانداران با خودش یعنی عیسی تشبیه کرد، که مثال بسیار زیبایی است.
من شما را دعوت می کنم که قدر ویژگیهای خود را بدانید و از آن خوشحال باشید، و بیاموزید که وقتی تفاوتهای شما بین شما اختلاف ایجاد می کند، کوشش کنید تا با یکدیگر به هماهنگی برسید.
ترجمه سیروس ترابی

دعای سن فرانسیس آسیزی


ای خداوند مرا وسیله بساز تا صلح و صفای تو را بر قرار سازم
 ببخشای تا بذر محبت بکارم در آنجا که نفرت هست
 بذر بخشش در آنجا که جراحت هست
 بذر ایمان در آنجا که شک هست
 بذر امید در آنجا که نا امیدی هست
 بذر نور در آنجا که تاریکیست
 بذر شادی در آنجا که اندوه هست
 ای استاد الهی ببخششای تا باعث تسلی شوم بیش
 از آنکه خواهان دریافت تسلی از دیگران باشم
 دیگران را درک کنم بیش از آنکه بخواهم آنان مرا درک کنند
 محبت کنم بیش از آنکه انتظار محبت داشته باشم
 زیرا که در دادن است که دریافت می کنی
 در بخشیدن است که بخشیده می شوی
 و
 در مردن است که برای زندگی جاودان زاده می شویم.
  آمین

ترس

 وقتی انسان با کتاب مقدس دوست می شود مطالبی جالبی را در آن می یابد. اکثراً این مسایل نه تنها جالب بلکه آموزنده نیز هستند. بطور مثال در کتاب مقدس، کلمه "نترس"، 366 بار ذکر شده است. کلمه ترس در زبان اصلی کتابمقدس دو معنی را افاده میکند:

اول احترام که مترادف محبت است. بطور مثال در کتاب مزامیر آمده است "ای ترسندگان خداوند او را حمد گویید." (مزمور 22 آیه 23). و "رضامندی خداوند از ترسنگان وی است و از آنانی که به رحمت وی امیدوار اند." (مزمور 147 آیه 11).
دوم وحشت، که منظور آن ترس از داوری و عذاب است. این کلمه متضاد محبت است. در انجیل متی میخوانیم: "اما به شما خواهم گفت از که بترسید:  از خدایی بترسید که هم قدرت دارد بکشد، و هم به دوزخ بیندازد. بلی، از او باید ترسید." (متی 10: 28)
 عیسی مسیح، ترس را در مقابل ایمان قرار میدهد. بطور مثال، وقتی ما ایمان داریم که حیات ابدی در عیسی مسیح است، از که و از چه چیزی ترس و هِراس داشته باشیم؟  اما اگر به وعده های عیسی، ایمان نداشته باشیم، مسلماً همیش در ترس و هِراس از مرگ و روز جزا بسر می بریم!
در انجیل مقدس میخوانیم وقتی عیسی مسیح، دریای طوفانی را آرام می کند، خطاب به شاگردانش میفرماید: "ای کم ایمانان، چرا ترسان هستید؟" (لوقا 22:8 تا 25). او نمی گوید که شاگردانش بطور کل ایمان ندارند. مسیح ترس را در مقابل ایمان قرار میدهد.
چرا مسیح ترس و ایمان را در مقابل هم قرار میدهد؟ حتی وقتی که به کتاب مقدس نگاه میکنیم می بینیم که ترس فرق زیادی با ایمان دارد.  در کتاب امثال سلیمان آمده است که: "ترسی که انسان داشته باشد، برایش مانند زنجیر یا دام است." البته همه میدانیم که میان زنجیر یا دام، و ایمانی که ما را در امنیت قرار میدهد فرق زیادی است.
ترس شباهت های دارند که در اینجا  روی آن مکث می نماییم:
اولین شباهت: ترس و ایمان، هر دو چیزهایی هستند که ما نمیتوانیم آنها را ببینیم. 
دومین شباهت:  ترس و ایمان هر دو تمام وجود ما را فرا می گیرند.
داود نبی می فرماید که: ترس بر قلبم چنگ انداخته و وحشت مرگ، سراسر وجودم را فراگرفته.
ترس هم تمام وجود ما را میگیرد، تمام احساسات و افکار ما را پر میسازد.  کلام خدا میگوید عادل به ایمان زندگی میکند.  یعنی ایمان، تمام فکر، وجود، و احساسات شخص را در بر میگیرد.
شخصی که ایمان دارد نمی تواند بگوید که من صرف وقتیکه به کلیسا می آیم ایمان دارم. در صورتیکه این ایمان در فکرش، در رفتارش، در رویاها، در پرستش خداوند، و در احساساتش مشاهده می شود.
 در کتاب مقدس در وصف ایمان میخوانیم که: "ایمان اطمینانی است به چیزهای که به آن امیدواریم و اعتقادی است به چیزهای که نمی بینیم." (عبرانیان 11: 1 و 2) ایمان یعنی یقین داشتن به آنچه که اعتقاد داریم، هر چند قادر به دیدنش نمی باشیم. مردان خدا در زمان قدیم، به سبب ایمانشان مورد پسند خدا واقع شدند. همچنان با ایمان به وجود خداست که می دانیم زمین و آسمان و در حقیقت همه چیز، به دستور خدا ساخته شده اند؛ و همۀ اینها از چیزهای نادیدنی بوجود آمده اند. ترس همچنان اعتقاد به وجود چیزی است که ما نمی توانیم ببنیم. پس ترس هم در حقیقت یک نوع ایمان است.
سومین شباهت: هم در ترس و هم در ایمان، موافق آنچه که در  دل ما هست به ما داده خواهد شد. تقریباً هرباری که عیسی مسیح شخصی را شفا می بخشید می فرمود: "موافق ایمانت به تو داده شود." همانطور شخصی که میخواهد غسل تعمید بگیرد، از او سوال می شود آیا ایمان داری که عیسی بخاطر گناهان تو مصلوب شد؟  آیا او را بحیث نجات دهنده و خداوند خود قبول داری؟  بنابراین تو را موافق ایمانت که اعتراف کردی بنام پدر، پسر و روح القدس تعمید میدهیم.  بالاخره موافق با ایمانش از گناهان نجات پیدا می کند. 
دانستیم که موافق ایمان ما به ما عطا میشود ولی آیا می دانستید که موافق ترس ما هم به ما داده می شود؟ ایوب بهترین شاهد این موضوع است. ایوب می گوید: "چیزی که همیشه از آن ترس داشتم، بر سرم آمد." ( ایوب فصل 25:3 ) وقتی انسان از چیزی می ترسد ممکن است همان واقعه دچار حال او شود.
در ایمان ما به چیزهای خوبی که خدا وعده داده، یقین و اطمینان داریم، اما در ترس، ما به چیزهای منفی که خدا ساخته است و ما قادر به دیدن آنها نیستیم، ایمان داریم. همانطوری که ما به خوبی و وعده های خدا، ایمان داریم چنانچه نمی بینیم. در حقیقت، ترس هم ایمان به چیزهایی است که نمی بینیم. ترس نقطۀ مقابل ایمان، و در حقیقت، ایمان به جفای خدا است یا به اصطلاح ایمان به اینکه خدا ما را ترک کند و دچار مصیبت سازد. درکتاب مقدس می خوانیم که ایوب در مشقت و سختیهای خودش، به ترس خودش ایمان دارد. در کتاب ایوب فصل 9 آیات 27 و 28 نوشته شده که ایوب به خداوند میگوید: "میخواهم غم و غصه ام را فراموش کرده، شاد باشم، اما نمیتوانم.  زیرا میترسم مرا گرفتار رنج دیگری کنی، چون میدانم که تو ای خدا مرا بی گناه نخواهی شمرد." می بینیم که ایوب به ترسهای خودش ایمان دارد. با وجود اینکه ایوب به خداوند میگوید: میخواهم شاد باشم، اما قدرت ترس آنقدر در او قوی است که به او اجازۀ فکر مثبت را نمیدهد. و در حقیقت ایمان دارد که خدا او را گرفتار رنج دیگری خواهد کرد.
 بنابراین نتیجه می گیریم که ترس جهت مقابل ایمان است.  اما ما با اطمینانِ به روح القدس و وعده های خداوند، میتوانیم بر آن پیروز شویم.
یک روز، خانم مسیحی که برای تربیت فرزندش بسیار زیاد، سعی و تلاش کرده بود، برای پخته کردن غذا، به چند تا پیاز احتیاچ پیدا کرد و به پسرش گفت: پسرم برو و از تحویلخانه چند تا  پیاز برایم بیاور.  تحویلخانه کمی تاریک بود و این طفل از تاریکی بسیار وحشت داشت.  او به مادرش گفت: مادر جان، من از تاریکی میترسم.  مادرش جواب داد:  پسرم نترس، برو، عیسی آنجاست.  وقتی پسر به تحویلخانه رفت، با دیدن تاریکی ترس تمام وجودش را در بر گرفته بود و سرش را به داخل تحویلخانه کرده و گفت:  عیسی جان، اگر آنجا هستی، چند تا پیاز برای مادرم بیاور.
این قصه سبب شد که ما خنده کنیم، اما در حقیقت همۀ ما ترسهایی در زندگی خود داریم.
وقتی ما از چیزی میترسیم، در حقیقت به آن چیز ایمان داریم و این ایمان به بدی خدا و بر علیه اوست.  اما ما با اعتماد به خدا و به وعده های او و به کمک روح القدس، میتوانیم بر ترسهای خود غلبه کنیم.
البته بعضی از ترسهای ما، ترسهای خوبی هستند و خدا آنها را در ذات و خصلت ما نهاده، چون آنها برای ما خوب هستند.
در حقیقت اینطور ترسهای خوب، میکانیزم دفاعی بدن ما هستند. بطور مثال ما از بوی گاز و آتش و اجسام نوک تیز مانند سوزن می ترسیم.  چون این ترس در میکانیزم بدن ما موجود است و برای ما بسیار خوب و مفید است و اگر این ترس نباشد، به بدن ما صدمه وارد میشود. در هنگام ترس، هورمونی بنام آدرِنالین به مقدار بسیار زیاد در بدن ما ترشح میشود و محرکی به ما میدهد تا بتوانیم در مقابل خطرات مذکور، از خود ما دفاع نمائیم.  البته اگر این هورمون زیاد باشد، به ما تپش قلب میدهد و دچار اضطراب می شویم. اما در یک مدت کوتاه بر طبق نیاز ما برای ما مفید است و به ما کمک میکند تا قدرت بیشتری در دفاع از خطر، در وجود خود داشته باشیم.
ترس خوب یا مثبتی دیگری وجود دارد و آن ترس از خداوند است و مقصد از این ترس، وحشت از خدا نیست. بلکه این ترس، ترس مقدس است که حاکی از احترام و پرستش ما، در حضور خداوند است. 
ترس دیگری هم وجود دارد که مفید است و آن، ترس از عاقبت گناه و معصیت میباشد و در کتاب مقدس میخوانیم که گناهکاران می ترسند و می گویند:  کیست که ما را از آتش سوزنده و عذابهای جاودانی رهایی دهد.
وقتی ما رابطۀ صحیح و درستی همراه خداوند خود نداشته باشیم و در حقیقت هنوز برای آمرزش گناهان خود به عیسی مسیح، اعتماد نکرده باشیم، این ترس در وجود ما هست.
کلام خدا میفرماید که شریعت نمیتواند خداوند را خوشنود نموده و ما را از عدالت و قضاوت خداوند نجات بخشد.  بنابر این، تا فیض و بخشش خدا را از طریق عیسی مسیح، قبول نکنیم باید در انتظار داوری و قضاوت عادلانۀ خدا باشیم.
در کنار ترسهای مفید که در بالا ذکر شد، ترسهای مضر و بد هم وجود دارند. این نوع ترس مانع یا سدّی است برای ایمان ما. البته این ترسها، ترسهای حقیقی، و نتیجۀ تجربیات روزمرۀ ما هستند. هنگامیکه کشتی در بندرگاه روی آب آرام ایستاده  است در امنیت کامل است، اما کشتی برای بندرگاه ساخته نشده و بالاخره باید وارد بحر شود و در تجربۀ امواج و طوفانها قرار گیرد. ما هم خواه نخواه طوفانهای زندگی را تجربه خواهیم کرد. گاهی وقتها برای ما بسیار مشکل است و ما را با ترس و اضطراب روبرو می سازد. گرچه احساس ترس در انسان یک پدیدۀ طبیعی است، اما باقی ماندن ترس، بخصوص در شخص ایماندار، یک چیز غیر طبیعی است و از رشد روحانی فرد جلوگیری می کند.
بعضی از تنهایی، از تاریکی، از حیوانات وحشی، از مار و گژدم، از گذشته، از آینده، همچنان از آیندۀ اولادهایشان، از شکست، از روبرو شدن با واقعیت و حقیقت، از دشمن، از دوست، از بی سرنوشتی، از مریضی، از بی پولی، از داشتن پول زیاد، از ازدواج، از بی زن یا شوهر ماندن، از جنگ و خونریزی می ترسند. که البته بعضی از ترسهای مذکور، طبیعی، و بعضی دیگر، غیر طبیعی میباشند.  روایت است که مردان قدرتمند مانند استالین همیشه در این ترس بوده که کسی او را بکشد.  لهذا در قصر فرمانداریش هشت تا اتاق خواب داشته و هر شب در یکی از این اتاقها خواب می شد تا کسی اطلاع درست از اتاق خوابش نداشته باشد. 
تحقیقاتی که در امریکا راجع به بچه های مکتب سی سال پیش صورت گرفته، نشان میدهد که پنج چیزی که بیشتر از همه سبب ترسیدن بچه ها میشدند عبارت بودند از: حیوانات، تنها بودن در اتاق، ارتفاع یا بِلندی، بیگانه ها و صدای بلند.  اما تحقیقات امروزی محققان، نشان می دهد که اطفال امروزی از پنج چیز کاملاً متفاوت، میترسند: اول از طلاق، دوم از جنگ هسته ای، سوم از بیماری سرطان، چهارم از آلودگی محیط زیست و پنجم از حمله های که در کوچه صورت میکیرد.
 ُاکنون میخواهیم که راه های مقابله با ترس را از طریق کلام خدا، ارزیابی نمائیم. اولین نکته این است که ما باید با دعا و شکرگزاری به مبارزۀ ترس، برویم.  کلام خدا، بسیار واضح و روشن، به ما میگوید: "برای هیچ چیز تشویش نکنید بلکه همیشه در هرمورد با دعا و مناجات و سپاسگزاری تقاضاهای خود را در پیشگاه خدا تقدیم نمایید و سلامتی خدا که مافوق فهم بشر است دلها و افکار شما را در مسیح عیسی حفظ خواهد نمود." (فیلیپیان فصل 4 آیات 6 و 7)
 دعا و شکرگزاری، میتواند ترسهای ما را تبدیل به ایمان کند.  به یاد داشته باشید که هم در ترس ما و هم در ایمان ما، بر طبق آن چیزی که به آن امید داریم به ما داده خواهد شد.  در نتیجه، اولین کاری که باید انجام بدهیم، این است که با شکرگزاری در مقابل ترس ایستاد شویم و همراهش جنگ کنیم.
ما هنگامی که طفل بودیم، از چیزهای زیادی ترس داشتیم، و وقتی که پدر یا مادر ما، به ما در برابر ترس، جرأت میدادند و می گفتند:  نترس یا از چی ترس داری؟  برو من همراهت هستم، چقدر جرأت و شهامت پیدا میکردیم
 خلاصه اینکه ایمان و ترس متضاد یکدیگر اند، با اینکه شباهت های زیادی با هم دارند. ایمان و ترس هردو نامریی اند و هردو می توانند ما را فراگیرند. ولی ترس ما را از خدا دور می سازد در حالیکه ایمان ما را به خدا نزدیک می گرداند. ترسهای مفید مانند ترس از خدا و از عاقبت گناه است که میتواند انسان را به توبه و نجات بکشاند. ولی ترسهای مضر مانند ترس از انسان و یا ترس از تاریکی از ما انسان بزدل و وحشتزده می سازند. برای مقابله با ترس باید با دعا، ستایش و پرستش خدا ایستاده شویم و به وعده های خدا اعتماد کنیم که در کتابمقدس به ما اطمینان داده است کا ما را هرگز ترک نمی کند و رها نخواهد نمود.